هعیی، حیف که یکم زیادی حرومزاده س، یه روز بودن با اون میتونه باعث بشه هشت دور از عصبانیت بمیرم، پس بیخیالش.
****
لو ونژو درحالیکه روی تخت بیمارستان رو به شکم دراز کشیده بود در حد مرگ حوصله ش سر رفته بود، بخاطر تجربه ی فرار از زندانش، وارد لیست اهمیت بالا برای مراقبت شده بود، مبهم میشنید که تائو ران و دکتر صحبت میکنن، مدتی گذشت، و دکتر رفت، در اتاق مریض "ژییا" هل داده و باز شد، و قدم های کفی کفش نرم چرمی به گوش رسید.
لو ونژو سرش رو هم برنگردوند و شروع به خوندن دیالوگاش کرد: "من دارم میمیرم، تو باید......یکم زودتر دنبال یه آدم خوب بگردی و ازدواج کنی، اگه با یکی دیگه ازدواج کردی، با بی عدالتی با ییگو رفتار نکن، ییگو سرنوشت بی رحمی داشته، از بچگی یه نوزاد بی مادر بوده......"
تائو ران انگار پر مرغ خورده بود، و بشدت و زنجیروار سرفه کرد.
لو ونژو شنید که این صدا عجیبه، و با عجله سرش رو چرخوند تا نگاه کنه، که مدیر لو رو درحالیکه دستاش پشتش بودن و یه کنار ایستاده بود دید.
مدیر لو با مهربونی جواب داد: "منم میخوام آ، ولی من یه برگ پلاسیده ی کلم ام، واقعا نمیتونم ازدواج کنم!"
لو ونژو: "......"
اون با عجله و صادقانه با کمک تخته ی تخت بلند شد: "مدیر لو."
لو یولیانگ کیف دستیش رو کناری گذاشت، و انگار که یه چاقوی طلایی تو دستش باشه و سوار اسب باشه کنارش نشست، دستش رو دراز کرد و رو موهای کوتاهش گذاشت، و به بالای سرش اشاره کرد: "نمیتونی ببینیش، توله میمونا، توی یه شب، نصف موهام سفید شدن." (چاقوی طلایی توی دستش....: معمولا به مدل نشستن طرف اشاره داره و به اینکه چفدر مثلا مدل نشستنش باشکوه و خفن بوده)
لو ونژو و تائو ران یکی نشسته و یکی ایستاده، جرات نداشتن که صداشون دربیاد.
"اول صبح امروز، اول یه بالایی بهم زنگ زد و سوال پرسید، بعدش فورا رفتم دیدن وانگ هونگ لیانگ،" لو یولیانگ آه کشید، "وانگ هونگ لیانگ این موجود پیر احمق، همینجوری آستینمو میکشید و صداش پر گریه بود، میگفت که مسئولیت های یه فرمانده جدیه، و اون زیردستاش رو جدی سر و سامون نداده، همینطور گفت از سازمان درخواست میکنه که بهش ساده نگیرن، کاملا......"
جلو روی جوونترا، لو یولیانگ بعنوان فرمانده ای که شخصیت داشت، اون فحشِ توی ادامه ی جمله ش رو قورت داد.
اون با ناخوشی سرش رو به چپ و راست تکون داد: "هوآنگ جیانگلیانگ و بقیه ی اون گروهش به چیزی اعتراف کردن؟"
"دو تیم دارن به نوبت بررسی میکنن،" تائو ران گفت، "ببینیم اونا میتونن چقدر دووم بیارن، بعلاوه ما دیگه برای بررسی دارایی شخصی وانگ هونگ لیانگ درخواست دادیم، ولی فعلا از یه زاویه ی دیگه که نگاه کنیم، داراییهای اون احتمالا خیلی وقته که منتقل شدن، و از نظر ظاهری هیچ مشکلی وجود نداره."
YOU ARE READING
modu; silent reading (persian translation)
Romanceرمان مودو به معنی خاموش خواندن یکی دیگه از رمان های پریست همون نویسنده ی رمان ژن هون (گاردین) هست. توضیحات مربوطه توی همون بخش معرفی هست پس اینجا چیزی نمیگم. این رمان بصورت پی دی اف بازم توی همون چنل @priest_novels قرار میگیره و چیزای مرتبط دیگه ش ه...