فی دو گیج شد، و فورا ژو هوئیجین رو ول کرد، اولین واکنشش این بود که متقابلا باهاش تماس بگیره: "تو حالت چطوره؟"
****
"مادرم وقتی من رو باردار بود با ژو جونمائو ازدواج کرد، من پسر شوهر سابقشم، و البته که اونا به غریبه ها فقط میگفتن 'زایمان زودرس' بوده،" ژو هوئیجین لبخند تلخی زد، "غریبه ها فکر میکنن ژو جونمائو توانا,تزلزل ناپذیر,مایل به خدمت به مردم، و همینطور میهن دوسته—کاملا یه الگوی استاندارد از یه شخصیت بااعتبار و فضیلت، آقای فی، تو که اینطور فکر نمیکنی مگه نه؟"
فی دو با غافلگیری مختصری چشماش رو بالا آورد.
"اوه، شنیدم آقای لائو فی بعد از فوت همسرش دیگه ازدواج نکرد و تنها زندگی میکرد،" واضحا ژو هوئیجین درباره دلیل غافلگیری اون دچار سوءتفاهم شده بود، و همراه با یکم حالت مسخره کردن خودش دستاش رو باز کرد، "چطور، اینجور مسائل رو زیاد درک نمیکنی؟"
فی دو با صدای آرومی پرسید: "پس میگی آزمایش فرزندی انجام دادی؟"
ژو هوئیجین شونه بالا انداخت: "فایده ش چیه؟ از بچگی میدونستم که بچه ی خونیش نیستم، ژو جونمائو هم بهرحال درباره ش اشتباه نمیکنه، اگه مطمئن نبود، باید انجامش میداد. من هیچ فانتزی ای نسبت به اون نداشتم، هوئیشین تنها پسر حقیقی اونه، و اون تو اینهمه سال نسبت بهش بیتفاوت بود، دیگه چه برسه به من—حتی اگه بهش بخندی، اینکه اون منو با سم نکشت، دیگه نتیجه ی حرکات مختلف بازی شطرنجه."
دست فی دو هنوزم بی کنترل میلرزید، اون ناچارا از یکم زور استفاده کرد، تا محکم بطری آب معدنی سرد رو فشار بده، همزمان انگار تو افکارش غرق شده باشه به ژو هوئیجین نگاهی انداخت—بااینکه ژو هوئیجین فوق العاده جوون بنظر میومد، باتوجه به کارت شناسایی ثبت شده ش، اون تاحالا سی و هشت سال کاملش شده بود.
ژو هوئیجین احتمالا واضح خبر نداشت، که سی و هفت هشت سال پیش تکنولوژی تست پدر فرزندی هنوز بصورت گسترده قابل استفاده نبود.
"داری اشاره میکنی که این ژو جونمائو،" فی دو عمیقا به کلماتش فکر کرد، "از یسری روش نچندان شایسته استفاده کرده؟"
"وگرنه فکر کردی پدر خونیم چطور مرده؟ واقعا بخاطر بیماری قلبی مرد؟" ژو هوئیجین به سردی گفت، "دست راستش ژنگ کیفنگ سابقه ی اراذل و اوباش بودن داره، کبوتر با کبوتر، هیچ کاری نبود که نتونن انجام بدن."
"تو چطور میدونی؟"
"مادرم آخرای عمرش بهم گفت، که وقتی جوون بود از میل به کنترل پدر خونیم و یسری......سرگرمی های نچندان قابل قبولش ناراضی بود، و بازم تمایلی به طلاق گرفتن ازش نداشت، تحت وسوسه های مختلف با ژو جونمائو از مرزها فراتر رفت، و به اصرار اون دوتا ژو و ژنگ آشغال، برای انجام اون کار باهاشون توطئه کرد. ولی زوج زناکار فکر کردن میتونن جاودانه بمونن؟" ژو هوئیجین که مثل یشم متعادل و مهربون بود تندخویی ای که برای چند ده سال زیر پوستش مخفی کرده بود رو به نمایش گذاشت، "اینم خیلی خنده داره. مدت زیادی نشد، که اون فهمید، این مرد به نسبت آشغال قبلی حتی بدتر بود، و بدبختانه من رو هم داشت. ژو جونمائو همیشه فکر میکرد که اون تو دستاش مدرکی دال بر توطئه ی اون سالشون برای کشتن ژو یاهو داره، بخاطر این—و سهام موسسه که دست مادرم بود، تمام مدت دماغش رو نگه داشت و تظاهر کرد که من وجود ندارم."
YOU ARE READING
modu; silent reading (persian translation)
Romanceرمان مودو به معنی خاموش خواندن یکی دیگه از رمان های پریست همون نویسنده ی رمان ژن هون (گاردین) هست. توضیحات مربوطه توی همون بخش معرفی هست پس اینجا چیزی نمیگم. این رمان بصورت پی دی اف بازم توی همون چنل @priest_novels قرار میگیره و چیزای مرتبط دیگه ش ه...