"هیونگ بازم دارید دعوا میکنید واقعا؟" با صدای خنده ی جونگکوک پلک هاش از هم فاصله گرفتن با چشمهای خواب آلودش به جونگکوکی که با بالاتنه ی برهنه مشغول حرف زدن با گوشی بود نگاه کرد جونگکوک متوجه جیمین نشده بود همونطور که به حرفای جین گوش میداد سعی داشت با حوله ی کوچیک دورگردنش موهاشو خشک کنه نگاه جیمین از جونگکوک گذشت وروی میز کوچیکی که گوشه ی اتاق بود کشیده شد نیم خیز شد وشیشه ی کوچیکی که با شکوفه های آبی رنگی پرشده بود برداشت "بزار بگیره خب...این کجاش بده؟هیونگ زیادی بهش گیر میدی" جیمین دوباره به جونگکوک نگاه کرد که این دفعه تو چمدونش فرو رفته بود تا لباسی ازش خارج کنه"بعدا باهاش حرف میزنم باید برم...باشه..مراقبم...اره هیونگ چندبار میپرسی...چرا بایددروغ بگم؟..بای" وقتی سرشو از تیشرت رد کرد اولین چیزی که دید جیمینی بود که با شیشه ی توی دستش بهش خیره شده بود"صب..صبح بخیر" جیمین سرتکون داد شیشه رو روی تخت گذاشت"جین هیونگ بود؟" جونگکوک سرتکون داد وتیشرتو روی شکمش پایین کشید"راجع به چی دروغ گفتی؟" پرسید اما همون لحظه پشیمون شد جونگکوک که انتظار شنیدن همچین سوالیو نداشت گیج نگاش کرد جیمین خجالتزده با انگشتاش بازی کرد"فقط کنجکاو شدم معذرت میخوام" جونگکوک لبخندی به جیمینی که با خجالت سرشو پایین انداخته بود زد"می پرسید داروهامو با خودم آوردم یا نه" جیمین سرشو بالاگرفت"منظورت ایناس؟" خم شدو قوطی قرصی که روی زمین پایین تخت افتاده بود برداشت جونگکوک با دیدن قوطی تو دست جیمین با قدم های بزرگی خودشو بهش رسوند وقرصو از دستش چنگ زد جیمین با تعجب نگاش کرد"اینا چی ان؟" جونگکوک با عجله قوطی روتو چمدون گذاشت"چیز خاصی نیستن...فقط یه سری ویتامینن" جیمین پاهاشو که از تخت آویزون بودن تکون داد"این چیه؟" شیشه ی گلو تو دستش گرفت جونگکوک به دستش نگاه کرد لبخندی زد"شکوفه ی آجی سای...دوس داشتم بهت بدمشون..چون گل دوست داری"
جیمین شیشه رو مقابل چشمهاش بالا گرفت"آجی سای!...من دلم میخواد برونرناهایی که تو باغچت کاشتیم ببینم" جونگکوک خندید"این یه قرار ملاقات به حساب میاد دیگه؟" جیمین خندید وبه چشمهای جونگکوک نگاه کرد"البته که به حساب میاد" با لبخندی که روی لبای جونگکوک شکل گرفت جیمینم لبخندزد"خیلی وقت بود شهربازی نرفته بودم....شب خوبی بود ممنونم" "شب خوبی بود چون باهم بودیم" جیمین نگاشو دزدید وبا تکون دادن سرش تایید کرد"من باید به هوسوک هیونگ زنگ بزنم" جیمین بعداز ثانیه هایی که تو سکوت گذشته بود برای فرار کردن از نگاه خیره جونگکوک اولین چیزی که به ذهنش رسیده بود گفت وبا عجله از روی تخت بلندشد جونگکوک تا وقتی جیمین وارد بالکن شد نگاش میکرد لبخندزد شاید همه چیز داشت خوب پیش می رفت شاید هنوزم امیدی بود شاید جیمین وجونگکوک بازم جیکوک میشدن!
[فلش بک]
"نخیر قبول نیس من بزرگترم چرا باید اسم خودتو اول بزاری؟" تهیونگ کلافه نگاهی به جیمین که یهویی داد زده بود انداخت این پنجمین باری بود که پیامو اشتباهی برای سوزی تایپ میکرد"خفه میشید یا بیرونتون کنم؟" جونگکوک وجیمین با ترس نگاش کردن"اگه سوزی منو نبخشه مقصر شمایید" جونگکوک اخم کرد"به ما چه ربطی داره؟" تهیونگ اخم کرد"من بخاطر این که جنابعالی جیمینو گم کرده بودی قرارمو ول کردم اومدم بازم میگی به شما چه ربطی داره؟" جیمین خندید"شلوغش نکن حالا فقط یبار بود" تهیونگ داد زد"یبار؟اوندفعه که گفتی جونگکوک با سه جون دعواش شده وحالش خوب نیس کی اومد دنبالت تا جونگکوکو ببری بیمارستان؟اگه یادت رفته من یادت میارم اون شب تولد سوزی بود ومن بدون اینکه هدیشوبدم جشنو رها کردم تا به شما برسم" جیمین خندشو قورت داد وسرشو پایین انداخت"معذرت میخوام" جونگکوک اخم کرد"خب ما دوستاتیم...دوستا بخاطر همین کنارهمن" تهیونگ چشم غره ای بهش رفت"دوستا بخاطر گندزدن به رابطه ی عشقی دوستشون کنارهم نیستن" "تو با سوزی حرف بزن...دیگه داد نمیزنیم" تهیونگ دوباره روی مبل درازکشید جونگکوک با لبخند به تحقیقشون نگاه کرد در خودکارو بست وکنار گذاشت جیمین با چشمهای گردشده برگه ها رو چنگ زد نگاهی به اسم ارائه دهنده انداخت(جئون جونگکوک،پارک جیمین)"جونگکوک!!!" جیمین با خشم بهش نگاه کرد"باورم نمیشه وقتی داشتم با ته حرف میزدم اسمتو قبل از من نوشتی...هی اینو باهم انجام دادیم" جونگکوک خندید"منم اسمتو نوشتم دیگه هیونگ" جیمین عصبی نگاش کرد"ولی ایده مال من بود من گفتم منبع چیه من گفتم راجب چیا تحقیق کنی" "هیونگ چه فرقی میکنه..به هرحال اسم هردومون هست" "مکنه تو" جیمین که نیم خیزشده بود تا مشتی نثار جونگکوک کنه با صدای تهیونگ خشکش زد"تمومش کنید...سرم رفت" جونگکوک که روی شکمش درازکشیده بود برگه ها رو مرتب کرد وسرجاش نشست تهیونگ سرجاش نشست وگوشی رو کنار گذاشت جیمین با اخم هووفی کشید جونگکوک نگاش کرد"هیونگ ازم ناراحت شدی؟" مهم نبودتهیونگ چندبار هشداربده جونگکوک بازم حرف میزد جیمین جوابی نداد که جونگکوک بازم صداش کرد"هیونگ..میخوای با غلط گیر پاکش کنم؟" جیمین بازم بهش توپید"نخیر لازم نکرده...گند میزنی به برگه...کار باید تمیز باشه" جونگکوک اخم کرد"من هرکاری میکنم ازش ایراد میگیری..همش یه تحقیق کوفتی فیزیکه دیگه" جیمین با تعجب نگاش کرد"من ایراد میگیرم؟اصلا حق با منه وقتی به حرفم گوش نمیدی کارتو افتضاح انجام میدی!" جونگکوک دادزد"تو فقط میخوای حرف حرف خودت باشه...این مثلا کار گروهیه" جیمین عصبی خندید"کار گروهی...معنی کارگروهیو بلدی کوک؟نصف بیشتر این تحقیقو من انجام دادم" تهیونگ چشماشو بست ونفس عمیقی کشید اگه یبار دیگه داد میزد مامانش اونو هم همراه دوستاش از خونه پرت میکرد چشماشو باز کرد وقبل ازاینکه جونگکوک بازم جواب جیمینو بده نگاشون کرد باید به این دعوای مسخره پایان میداد"هی جیکوک...شما گشنتون نیس؟" جونگکوک که دهن باز کرده بود از خودش دفاع کنه با حرف تهیونگ خشکش زد بهش نگاه کرد جیمین گیج نگاش کرد"جیکوک؟این چیه؟" تهیونگ لبخندزد وازجاش بلند شد"ترکیب اسم دوتاتون البته اول اسم جیمین چون زودتر از کوک بدنیا اومده" خندید وتوجهی به چشم غره ی جیمین نکرد"بنظرم اینو زیر تحقیقاتون بنویسید دیگه دعواتون نمیشه" جونگکوک اخم کرد"برامون یه اسم کاپلی ساختی؟" تهیونگ سرتکون داد"شما از منو سوزی هم بیشتر دعوا میکنید...هرکی از دور نگاتون کنه همین فکرو میکنه" جیمین اعتراض کرد"ته دیگه نمیخوام همچین چیزی بگی" جونگکوک هم سرتکون داد"ما کاپل نیستیم" تهیونگ خندید واز کنارشون گذشت"باشه من دیگه حرفی نمیزنم...تا برمیگردم بچه های خوبی باشید" جیمین به جونگکوک نگاه کرد جونگکوک هم همینطور یه اسم کاپلی؟فکرشم حال هردو روبد میکرد جونگکوک که اخمشو حفظ کرده بود گفت"بعضی وقتا حرفایی میزنه که اصلا دوس ندارم" جیمین تایید کرد"اهمیت نده اینا بخاطر کتاباییه که مین هو بهش داده"
[پایان فلش بک]
.
.
سخن آخر ووت🙂
KAMU SEDANG MEMBACA
Sorry that I left 2
Fiksi Penggemarفصل دو . ژانر:انگست،رومنس،اسمات کاپل:کوکمین . . بعد ازاینکه جونگکوک متوجه حس واقعیش نسبت به هیونگش جیمین میشه درست همون موقع اتفاقی میشنوه که جیمین از علاقه اش به شخص دیگه ای حرف میزنه و تصمیم میگیره همه چی رو پشت سرش رها کنه وبره اما اگه گره های سر...