46

560 106 1
                                        

"من نمیفهمم چرا باید با این تمرین کنیم وقتی ماشینای اتوماتیک هستن" جیمین غر زد وبه صندلی تکیه داد جونگکوک نفس عمیقی کشید تا به اعصابش مسلط شه"هیونگ...باید اول روندن با یه ماشین معمولی یادبگیری...فک کن یجا گیر بیفتی وفقط یه ماشین اونجا باشه که اتوماتیک نیس اونوقت میخوای چکارکنی؟" جیمین یکم فکر کرد"خب تاکسی میگیرم" جونگکوک عصبی اما آروم زمزمه کرد"میگم فقط همون یه ماشین اونجاس...اصلا فکر کن تو یه صحرا گیر افتاده باشی!" جیمین اخم کرد"ترجیح میدم سوار شتربشم" جونگکوک دستشو روی صورتش کشید"هیونگ فقط همون یه ماشین هس" جیمین عصبی غرید"اصلا چرا باید همچین موقعیت داغونی برام پیش بیاد؟" جونگکوک لبشو گزید شاید نباید تصمیم میگرفت اموزش جیمینو به گردن بگیره "بیا روی همین تمرکز کنیم...اولین چیزی که باید انجام بدی چیه؟" جیمین برای تمرکز بیشتر به ماشین نگاه کرد"اول صندلیو تنظیم میکنیم...بعد پدالو کنترل میکنیم" جونگکوک حرفشو نصفه گذاشت"میتونی پدال هارو به ترتیب بگی؟" جیمین اخمی برای تمرکز بیشتر بین دو ابروش نشوند"سمت راستی گاز...سمت چپی ترمز" جونگکوک لبخند زد"درسته" جیمین لبخندزد"گفته بودم سریع یاد میگیرم" جونگکوک سری تکون داد"خب بعد ازاون؟" جیمین با انگشت اشاره اش به آینه اشاره کرد"آینه ی وسط وبعد آینه های بغلو چک میکنیم...تا اگه نیاز بود تنظیم شن" جونگکوک به معنی درست بودن توضیحات جیمین سری تکون داد"بعد باید دنده رو" جونگکوک لبخندشو جمع کرد"اول ترمز دستی" جیمین سرتکون داد"درسته ترمز دستیوباید بخوابونم بعد میرم سراغ دنده" جونگکوک به دنده ها نگاه کرد"خب حالا اینارو بگو...(N)چیه؟" جیمین یکم نگاش کرد بعد با شک گفت"این خلاص کردن دنده بود درسته؟" جونگکوک سرتکون داد جیمین ادامه داد"تو این حالت اگه گازبدیم سرعت بالا نمیره وبا ترمز میشه کنترلش کرد" جونگکوک سوال بعدیو پرسید"پی مال چیه؟" جیمین با اطمینانی که از جواب های قبلیش گرفته بود گفت"این برای حرکته" جونگکوک چشماشو بست"نه" جیمین دستپاچه شده بود اما یبار دیگه جواب داد"این چیزه...دنده عقب" جونگکوک سرشو به دو طرف تکون داد"این برای موقع هاییه که میخوای ماشینو خاموش کنی" جیمین سری تکون داد جونگکوک نگاش کرد"خب این اخرین سوال امروزه...دقت کن یکم پیش توضیحش دادم...دی چه کاربردی داره؟" جیمین یکم فکر کرد ونامطمئن جواب داد"دنده عقب" جونگکوک کمربندشو باز کرد"اشتباهه" جیمین عصبی دادزد"لعنت بهش...گفتم نمیخوام یاد بگیرم" جونگکوک با تعجب به جیمینی که از ماشین پیاده شد نگاه کرد اون چیزی گفته بود که ناراحتش کرده بود؟ از ماشین پیاده شد"هیونگ" جیمین دستی لای موهاش کشید"من نمیتونم کوک" جونگکوک درو بست وبه سمت جیمین رفت"منم وقتی داشتم یاد میگرفتم چندبار اشتباه کردم...طبیعیه...آروم باش" جیمین دستی به گردنش کشید"میخوام برم خونه" جونگکوک متوجه شد جیمین تو وضعیتی نیس که ازش سوالی بپرسه سرتکون داد"باشه...برمیگردیم خونه"
*یک ماه بعد*
"خب شروع کنیم؟" جیمین آب دهنشو قورت داد"شروع کنیم؟" جونگکوک لبخند زد"هیونگ باید ماشینو روشن کنی" جیمین اونقدر به فرمون زیردستش فشار وارد کرده بود که سر انگشتاش سفید شده بودن دستاش یخ زده بودن وقلبش بازم تند میزد پشیمون شده بود از روز اولی که قبول کرده بود جونگکوک بهش رانندگی یاد بده پشیمون شده بود تمام مدتی که جونگکوک سعی میکرد بهش قوت قلب بده تا شروع کنه جیمین به اینکه از ماشین پیاده شه وتا خونه رو بدوه فکر میکرد وقتی دست جونگکوک رو دست خودش احساس کرد از جا پرید"هیونگ!" جونگکوک نگران نگاش کرد متوجه دمای پایین بدنش شده بود"تو خوبی؟" "میترسم" جیمین صادقانه اعتراف کرده بود جونگکوک اول تعجب کرد بعد خندید"من اینجا کنارتم ازچی میترسی؟منم اولین باری که سعی کردم یه ماشینو برونم استرس داشتم همین که یه مسیر کوتاهو طی کنی ترست از بین میره" جیمین با مردمک های گشادشده ای به مسیر روبروش نگاه کرد یه جاده ی صاف وهموار بدون رهگذر بود هیچ چیزی برای ترس وجود نداشت اما جیمین احساس میکرد فوبیای رانندگی گرفته"روشن کن هیونگ" جیمین به چهره ی آروم جونگکوک نگاه کرد وقتی جونگکوک سرتکون داد نفس عمیقی کشید اون نمیخواست مجبور بشه از ترسش چیزی به جونگکوک بگه پس میتونست از پسش بربیاد یه ماه کامل با جونگکوک تمرین کرده بود نباید الان جا میزد ضربان قلب جیمین بود که با هربار فشردن پدال گاز بالا تر میرفت چندتا نفس کوتاه کشید تا آروم شه وپاشو روی پدال فشرد جونگکوک لبخندزد"عالیه" جیمین لبخند مضطربی زد وپاشو بیشتر روی پدال فشرد"خوبه با همین سرعت ادامه بده" جونگکوک بازم تشویقش کرد جیمین به صندلی تکیه داد اما فشار انگشتاش روی فرمون هنوزم کم نشده بود"خب جیمین شی دستمزدمو کی میتونم بگیرم؟" جیمین لبخند کوچیکی زد"دستمزد چی؟" درحالی که تمام حواسش به مسیر بود وچشم از جاده روبروش برنمیداشت سعی میکرد به حرف های جونگکوک گوش بده"منظورت چیه؟من یه ماه هرروز صبح اومدم دنبالت رسوندمت خونه ورانندگی یادت دادم این چیزی نیس که اینقدر ساده فراموشش کنی" جیمین به راست پیچید"خب چطوری باید پرداخت کنم؟نقد یا کارت؟" جونگکوک اخم کرد"هیونگ اینقدر پولاتو به رخم نکش" جیمین خندید"خب پس چطوری باید دستمزدتو بدم؟" جونگکوک انگشتو به شیشه ی کنارش زد وبا لبخند گفت"میخوام یه روز بریم خارج از شهر..فقط منو تو" جیمین که تا حدودی خیالش راحت شده بود قرارنیس اتفاقی بیفته به سمت جونگکوک چرخید"کجا مثلا؟" جونگکوک با اشتیاق پرسید"این یعنی قبول کردی؟" جیمین سرشو به معنی نمیدونم تکون داد"هنوز نه...باید ببینم ارزششو داره" جونگکوک ابرویی بالا انداخت"پارک جیمین قبلا نمیپرسید کجا قراره بریم میگفت همین که باهم باشیم کافیه" جیمین نیم نگاهی به جاده انداخت ودوباره به جونگکوک نگاه کرد"چطور ازم انتظار داری همون جیمین باشم وقتی خودت" "هیونگ روبروتو نگاه کن"با فریاد یهویی جونگکوک جیمین دستپاچه به روبرو نگاه کرد چیزی نمونده بود با سگی که داشت از وسط جاده رد میشد برخورد کنن جیمین فرمونو به سمت چپش پیچید تنها کاری که به ذهنش رسیده بود برخورد نکردن با اون سگ بود اما متوجه درختی که درست همون جهت بود نشده بود وقتی محکم به درخت برخورد کردن هردو به جلو پرتاب شدن جونگکوک که کمربندشو نبسته بود با شدت بیشتری پرت شده بود جیمین که پلک هاشو محکم روی هم میفشرد وقتی سکوت توی ماشینو شنید با ترس چشمهاشو باز کرد هنوز محکم به فرمون چسبیده بود با ترس به جونگکوک نگاه کرد"جون...جونگکوک" جونگکوک دستی به ابروش کشید وخون کمی که سرانگشتاشو رنگی کرده بود پاک کرد تا جیمین متوجه نشه به جیمین نگاه کرد"هیونگ خوبی؟" جیمین به وضوح می لرزید ورنگ به رو نداشت اما سرتکون داد"خوبم...تو خوبی؟" جونگکوک سری تکون داد ولبخندی زد تا خیال جیمین راحت کنه"من خوبم" "متاسفم..من فکر کنم ماشین دوستتو داغون کردم" جونگکوک لبخندزد"مهم نیس...بهش فکرنکن" جونگکوک از ماشین پیاده شد به طرف جیمین رفت درو براش باز کرد کمربندشو باز کرد"پیاده شو...زنگ میزنم بیان دنبالمون" جیمین گیج وسردرگم انگشتاشو از دور فرمون باز کرد جونگکوک متوجه ترس جیمین شده بود بخاطر همین بازوی جیمینو گرفت تا کمکش کنه پیاده بشه"بشین همینجا" جیمینو به سمت تخته سنگی که همون نزدیکیا بود هدایت کرد دوباره به طرف ماشین رفت وبطری کوچیک آبی که روی صندلی پشت بود برداشت به طرف جیمین رفت جیمین به زمین خیره شده بود هنوز سرگردون بود جونگکوک پیش پاش زانو زد وبطریو بطرفش گرفت"هیونگ" جیمین با دستایی که لرزش خفیفی توشون دیده میشد بطریو ازش گرفت یکم از آب خورد وبطریو به جونگکوک برگردوند"خوبی؟" جونگکوک دوباره پرسید جیمین فقط سرتکون داد جونگکوک ایستاد  گوشیشو دراورد تا با یکی تماس بگیره وبتونن برگردن خونه بعد از تماس کوتاهی به طرف جیمین چرخید آهی کشید نمیدونست برای آروم کردنش باید چکار کنه کنارش نشست."پس من ماشینو میفرستم تعمیر" جونگکوک سری تکون داد وبه دوستش نگاه کرد"ممنون" دوستش لبخندزد"چیزی لازم داشتی بهم زنگ بزن" جونگکوک لبخندزد"باشه حتما" درو بست وبه جیمین نگاه کرد هنوز سرجاش نشسته بود بدون کوچیکترین تغییری مجبور بود روبروش قراربگیره تا حواس اون مردمک های لرزون پرت خودش کنه"هیونگ" جیمین با حس دستای جونگکوک روی پاهاش وصدای پسر کوچیکتر ازاون فاصله ی نزدیک نگاشو از پاهاش گرفت وبا چشم های خالی به جونگکوک نگاه کرد"وقتی اینطوری نگام میکنی دلم میگیره" جونگکوک با غم زمزمه کردجیمین با صدای خشکی زمزمه کرد"من" اما قبل از کامل کردن جملش با دیدن رد خون خشک شده روی ابروی جونگکوک تا نزدیک چشمش حرف تو دهنش خشک شد دستشو بلند کرد"تو زخمی شدی" جونگکوک دست کوچیک جیمینو تو دستش گرفت"من خوبم ببین هیچیم نیس" اما جیمین نمیشنید تنها چیزی که می دید رد خون روی صورت جونگکوک بود دستاش دوباره به لرزش افتاده بودن جونگکوک متوجه تغییر رنگ نگاهش شد حالا که بهتر نگاش میکرد میتونست ببینه علاوه بر دستاش پاهاش هم می لرزن با ترس نگاش کرد"هیونگ" دست جیمین هنوزم توی دستش بود دمای بدنش هرلحظه پایین تر می رفت"من بهت آسیب زدم" جونگکوک با تعجب نگاش کرد"هیونگ نگام کن" با دیدن اشکاش که روی گونه اش سرازیر شدن وحشت زده نیم خیزشد"جیمین منو ببین" با دست چونشو به سمت خودش چرخوند"من اینجام من خوبم" "تو زخمی شدی...این تقصیر منه" جیمین مرتب یه جمله رو تکرار میکرد جونگکوک داشت دیوونه میشد دلیل این همه آشفتگی جیمینو درک نمیکرد چرا برای یه تصادف جزئی اینقدر حالش بد شده بود وقتی هیچ کدوم اسیبی ندیده بودن جیمینو تنها گذاشت وبا عجله به طرف گوشیش رفت باید با یکیشون حرف میزد دیگه نمیدونست برای آروم کردن جیمین باید چکارکنه"الو کوک" صدای متعجب تهیونگ که پشت خط پیچید جونگکوک نگاشو از جیمینی که موهاشو چنگ میزد گرفت"هیونگ به کمکت نیاز دارم جیمین" تهیونگ با شنیدن اسم جیمین سریع پرسید"جیمین؟جیمین چی؟شما کجایین؟" "من خونه ام جیمینم اینجاس حالش اصلا خوب نیس نمیدونم باید چکارکنم" "الان میام" تهیونگ بی معطلی گفت وتماسو قطع کرد لیوان آبو بطرفش گرفت اما جیمین تو خودش جمع شده بود وفقط اشک می ریخت نه به حرف ها وکارای جونگکوک واکنشی نشون میداد نه حرفی میزد صدای هق هقش مثل یه سوهان اعصاب جونگکوکو می خراشید همونطور که پوست لبشو میکند با پاش روی زمین ضرب گرفته بود با صدای در از جاش پرید با تمام سرعت خودشو به در رسوند تهیونگ چندثانیه نگاش کرد وبعد کنارش زد تا وارد خونه بشه

Sorry that I left 2Where stories live. Discover now