اَییا مامان، چشم سگ کور.
************
روز بعد که آغاز شد، تا زمانیکه اونا بالاخره به فرودگاه برسن، چهره ی ژائو یونلان به سختیه یه تابوت بود.
وقتی اون عروسک/باد کردنی وزن واقعیه انسان به جاده ی شماره 4 گوانگ مینگ رسید، وقتی جلوی چشم همه ظاهر شد، حتی برادر جوون پستچی که فرصت نکرده بود خیلی دور بشه هم فریاد عصبانی رئیس ژائو رو شنید.
اون گفت: "گوا چانگ چنگ، گردنت یه لگن دسشوییو بالاش نگه داشته؟!"
گوا چانگ چنگ نمیتونست با فرمانده ای که یهویی نقاب احساسات لطیف رو پاره کرده بود سازگار شه، چهره ش اطلاعات خیلی زیادی میداد,حالت گیج واکنش اون رو مسدود کرده بود.
داچینگ با کنجکاوی به عروسک بزرگ پنجه زد و جلو کشیدش، نمیدونست چیزی که لمس کرده چه ارگانیه، اون چیز یه صدای کاملا واقعی بیرون داد......یه ناله ی زننده.
موهای داچینگ سیخ شدن، صورت ژائو یونلان کبود شد، به اون عروسک اشاره کرد، از شدت عصبانیت سی ثانیه هیچی نگفت.
گوا چانگ چنگ مثل یه موش کوچیک که ترسیده باشه، کره ی چشمش بیحرکت موند، احمقانه به کنج دیوار چسبیده بود و ایستاده بود.
ژائو یونلان به سختی قفسه ی سینش رو عقب نگه داشت این لحن رو قورت داد، احساس میکرد از گلودرد خفه شده، بعد یه مدت طولانی، با ضعف به ژو هانگ گفت: " تو میتونی...... دنبال یه تیکه لباس بگردی بدی بهش بپوشه......"
حرفش تموم شد، خودش هم احساس میکرد که اشتباه کرده، هنوز فرصت نکرد که درستش کنه، اون متوجه صدای بیپ اس ام اس گوشیش از توی دفترش شد، ژائو یونلان زمزمه کرد: "من از عصبانیت شدید میمیرم."
در رو محکم بست و رفت بیرون.
ژو هانگ سرشو چرخوند، به گوا چانگ چنگ گفت: "تو گویی جیان چو(لقب یونلان یعنی ارواح که میبیننش نگران میشن) رو انقد عصبانی کردی که نتونه حرف بزنه؟ عالی بود."
گوا چانگ چنگ: "......"
اون از فهمیدن حرف ژو هانگ کسی که به "گویی جیان چو" اشاره کرده بود شگفت زده شد.
لین جینگ به شونه ی اون ضربه زد: "من تازه فهمیدم، شیائو گوا، تو واقعا شجاعی!"
گوا چانگ چنگ سریع به گریه افتاد.
چو شوژی ساکت داچینگ گربه رو تو بغلش گرفت و بلندش کرد، دستشو دراز کرد تا چشمای اونو بپوشونه، با اون حالت همیشگی عذاب کشیدن شدید و دشمنی عمیقش، سرشو چرخوند، از این چیز که نگاه کردن بهش باعث چشم درد میشد دوری کرد.
وقتی تقریبا داشتن میرفتن، ژو هانگ معلوم نبود از کجا یه کیف ارتشی بزرگ پیدا کرده، تا عروسک لباس پوشیده رو داخلش بچپونه، به هوا گفت: "یکم دیگم توی مینگ جیان منتظر بمون، صبر کن تا وارد هواپیما بشیم."
DU LIEST GERADE
Guardian (Persian Translation)
Romantikترجمه ی فارسی رمان چینی ژن هون یا همون گاردین که سریالی با همین اسم از روش ساخته شده نویسنده رمان: priest چنل تلگرامی: priest_novels علاوه بر چیزمیزای مرتبط به سریال و رمان فایل ترجمه هر چپتر اونجا هم بصورت پی دی اف قرار میگیره. رمان ژن هون شامل: ۱۰...