"لعنتی، از اونجا برو بیرون، همین الان!"
****
ژائو یونلان سیگارش رو فشار داد، و به سرعت گوشیش رو از توی جیبش درآورد: "هوا داره تاریک میشه، من فقط یه آشغال کوچولو رو اونجا گذاشتم، نمیشه، باید برگردم."
ژو هونگ: "همون کارآموزی که تازه اومده بود و از ترس غش کرد؟"
ژائو یونلان با حالت کاملا آزرده ای به سمتش چرخید: "راستی، کارت ملاقات فرستاده قاتل ارواح کجاست، بدش به من."
ژو هونگ با چونه ش به گوشه میز اشاره کرد، و درعوض جرعت نمیکرد دستش رو دراز و لمسش کنه.
اون یه دسته کاغذِ کاملا سیاه، با پوشش بیرونی قیرگون بود، که با شنگرف چند کلمه ی "روح تنها با ارسال این نامه ادای احترام میکنه، فقط ارباب حکم باز کنند" نوشته شده بود، و داخلش ساتن خوشطرحی بود، اولش چنتا جملهی محترمانه بی ربط و کتابی نوشته شده بود، بعد اشاره ی مختصری به مسئله ی فرار روح گرسنه از زندان کرد، و در نهایت اشاره کرد "زیشیِ امشب، اینجانب برای ملاقات تشریف فرما میشه، بابت این مزاحمت، امیدوارم عذرخواهیم رو بپذیرید." (زیشی بازه زمانی یازده تا یک شب)
تماما با شوجینتی مرتبی نوشته شده بود، و تقریبا میشد گفت چیزی با مهارت ارزشمنده. (این سبک خوشنویسی چینی درواقع توسط امپراطور هویی زونگ در سلسله ی سونگ ابداع شده که ترسیمش کاراکترایی باریک و با ضربه های محکم هستن)
همینکه ژائو یونلان کارت رو باز کرد، ژو هونگ فورا حسابی ترسید و صندلیش رو به گوشه ای جابجا کرد.
این فرستاده قاتل ارواح، شخصیتی بود که نه خدا بود,نه روح، اگه میگفتی اون یه روح جاودانه ست، درعوض بازم دقیقا به اندازه کافی نبود، افسانه ها میگفتن که اون در اصل روح شیطانی ایه که از عمیقترین نقطه ی جهان زیرین و از طوفان های شدیدی که همراهش بودن تبدیل شده، اون متولد شد و جزئیاتش ناشناخته موندن، مرگ آوریش تا آسمون اوج گرفته بود، ولی طوفان شدیدی که از بدنش محافظت میکرد، به یه شمشیر قاتل ارواح تبدیل شد، که بنا به طرز گفتار اپراهای سنتی، میتونه "خیر و شر رو از هم بشناسه,وفادار و خیانتکار رو از هم تمایز بده"، و بخاطر این شمشیر، اون هم بعدا بعنوان "فرستاده ی قاتل ارواح" شناخته شد.
در بالا سی و سه بهشت، و در پایین هجده طبقه ی زندان، انسانها و خدایان در بهشت و زمین، تاجاییکه دلیلی وجود داشته باشه تمام ارواح بلااستثنا، زیر شمشیرش تکه تکه میشدن.
شاید بخاطر همین، همه از اون میترسیدن، همه بجز ژائو یونلان، اون حس میکرد احتمالا دلیلش اینه که پوستش زبر گوشتش کلفت و یه تاندون کم داره، نه تنها حس نمیکرد که فرستاده قاتل ارواح زیادی ترسناک نیست، بلکه برعکس حس میکرد طرف مقابل بافرهنگ و بانزاکته و طرز رفتار درستی داره......تنها عیبش این بود که حرف زدن و نامه نوشتنش یکم با سبک قدیمیِ "عهد بوقی" همراه بود، لحن ادبیش خیلی سنگین، و چرت و پرتاش یخورده زیاد بودن. (یه تاندون کم داره: همون یه تخته کم داره که خودمون میگیم، اما بنظر پریست برای انتخاب این اصطلاح دلیلی داشته)
ESTÁS LEYENDO
Guardian (Persian Translation)
Romanceترجمه ی فارسی رمان چینی ژن هون یا همون گاردین که سریالی با همین اسم از روش ساخته شده نویسنده رمان: priest چنل تلگرامی: priest_novels علاوه بر چیزمیزای مرتبط به سریال و رمان فایل ترجمه هر چپتر اونجا هم بصورت پی دی اف قرار میگیره. رمان ژن هون شامل: ۱۰...