"همین تازه قلبم شکسته، نمیتونم غصه هامو تو شراب غرق کنم؟"
************************
"بعد اینکه از وضعیت تحقیقاتی برگشتیم باید یه ارائه ی روتین بنویسم، من خیلی کند تایپ میکنم، تو انجامش بده." چو شوژی یه فنجون چای ریخت، با فراغت خاطر و رهایی به صندلی تکیه داد و نشست: "من بهت دیکته میکنم."
گوا چانگ چنگ صاف جلوی کامپیوتر نشست، مثل تاجری بنظر میومد که فورا میخواد یه پروژه ی بزرگ رو انجام بده.
"آدمای" دپارتمان تحقیقات ویژه همه رفته بودن، فقط ارواحی که شناور میرفتن و میومدن مونده بودن، تو بخش تاریک تحقیقات جنایی فقط یه چراغ روشن بود، مثل یه فانوس دریایی منحصر بفرد تو دریای نیمه شب بنظر میومد.
مدت زیادی نبود که دو نفری که اومده بودن نشستن، که در زده شد، چو شوژی صدا زد که بیاد داخل، یه سینی بزرگ که ازش بخار بلند میشد پرواز کنان اومد، با دقت که میدیدی، درواقع اون بدون هیچ پایه ای شناور نمیومد، یه فردی که سر نداشت سینی رو حمل میکرد، کوتاه شده بود، و درنتیجه با سینی بزرگ پوشونده شده بود.
توی سینی دوتا کارد و چنگال چیده شده بود، چهار تا ظرف سوپ و دو تا کاسه بزرگ برنج، روح بدون سر دوتا پاهاش توی هوا آویزون بود، به سبکی پر پرواز میکرد و میومد، دوباره به سبکی پر چیزا رو روی میز چید، معلوم نبود از کجا یه بسته غذای گربه درآورد، و کاسه گربه ی داچینگ رو پر کرد.
داچینگ حالت نشسته ی موقرانه ش رو حفظ کرد، سرش رو باوقار به بالا و پایین تکون داد و گفت: "خیلی ممنون__بهتر میبود اگه برای پیشکش کردن به اربابتون شیر غلیظتری رو بهش اضافه میکردی."
......یسری برنامه های تلویزیونی واقعا باید تو شروعش هشدار بزنن: بچه های عقب مونده و گربه های چاق خیلی احمق نیازه که با نظارت بزرگسالا تماشا کنن.
روح بدون سر شناور حرکت کرد و جلوی یخچال متوقف شد، از داخلش یه بطری شیر بیرون آورد، و برای جناب داچینگ پرش کرد.
گوا چانگ چنگ دیگه به شرایط و وضعیت خیابون شماره 4 گوانگ مینگ عادت کرده بود، آروم آروم، اون فهمید بین انسانها و ارواح تفاوت خیلی زیادی نیست، بعضی ارواح خیلی خوش قلب بودن، برای مثال هربار که یسریا اضافه کاری میکردن و گزارش مینوشتن، این برادر بی سر که صمیمانه غذاهای مجللی که بخار گرمی که ازش بلند میشد رو تحویل میداد، و باعث شد گوا چانگ چنگ که روز قبل از اداره پست با بیست تا سکه ای که واسش باقیمونده بود بیرون اومد حسی مثل گرمای بهاری داشته باشه.
غذاشونو که خوردن، چو شوژی بدون عجله چای داغش رو نوشید، به گوا چانگ چنگ گفت: "تقریبا همچین مفهومی میده، واسه الگوش، گزارشای قبلی رو پیدا کن و خودت تنظیمش کن، دستور زبانشم یکم مرتب کن__اون آدم مسموم نشده، بیشتر نفرین کینه ی روح مرده ست(نفرین فردی که با یه کینه و خشم عمیق میمیره)......مم، کینه ی تفکر کینه، قربانی تو اندام تحتانیش وضع درد غیرقابل تحملی رو داشت، روح مرده ای که نفرین کرده به احتمال خیلی زیاد بخاطر آسیب فیزیکی مرده. یین تانگ قربانی تیرگی میفرستاد(برآمدگی بین دو ابرو محل چشم سوم)، دوتا چشماش قرمز شده بودن، نخ کارمایی که زیر پلکش داشت، درعوض پررنگ نبود، پشت گوشش علامت فضیلت سیاهی داشت، ولی خیلی کمرنگ بود، احتمالا ارتباط مستقیمی با روح مرده ای که نفرینش کرده نداشته، گناهش تا این حد نبوده، تو قضاوت اولیه، روح مرده به احتمال زیاد باید حرکت غیر قانونی جدی ای کرده باشه......" (درباره نخ کارما داچینگ یچیزایی میگه ولی خودم به شخصه نفهمیدم چیه. بزارین اینجوری بگم که نخ کارما مثل یجور نخ ابریشمه و به هرکسی وصله، مهم نیست کی چیکار کنه، تو این دنیا پر از نخ های نامرئی ایه که هر روز هر کوچکترین حرکتی که باشه باعث تکون خوردنشون میشه و تمام دنیا رو درگیر میکنه مثل اثر پروانه ای که اگه اشتباه نکنم میگن اگه پروانه ای یه جا بال بزنه یجای دیگه طوفان میاد، کارما هم که درحقیقت اینه که هرچی بکاری درو میکنی)
YOU ARE READING
Guardian (Persian Translation)
Romanceترجمه ی فارسی رمان چینی ژن هون یا همون گاردین که سریالی با همین اسم از روش ساخته شده نویسنده رمان: priest چنل تلگرامی: priest_novels علاوه بر چیزمیزای مرتبط به سریال و رمان فایل ترجمه هر چپتر اونجا هم بصورت پی دی اف قرار میگیره. رمان ژن هون شامل: ۱۰...