آب گرم شهرک ویلایی جلوی چشمشون، از نظر ژائو یونلان، بیشتر مثل یه تله بود
****"حرومزاده!" ژو هانگ خم شد و از روی زمین یه تیکه سنگ برداشت، زن گابلینِ مار اصلا یه خواهر جوون لطیف و نرم نبود، قدرت دستش حسابی چشمگیر بود، بعلاوه توی پرتاب و خورد کردن چیزا خیلی پر مهارت بود، بشدت محکم دقیق و بی رحمانه، "گوآن دانگ" به صندوق عقب ماشین دولتی اونا ضربه زد، که یه تیکه رنگ روی ماشین کاملا واضح و آشکار پرید.
ژائو یونلان اهمیت نداد، و حتی بیشتر نمیخواست متوقف بشه.
تو این لحظه، گوشی توی جیب ژو هانگ صدا داد، اون بیرون کشیدش و بهش نگاه انداخت، یه پیامک از چو شوژی بود، چو شوژی گفت: "رئیس ژائو ازم خواست بهت اطلاع بدم، که هزینه آسیب زدن به اموال دولتی از تو حساب پاداش این ماهت کسر میشه، تو میتونی بازم چندتا دیگه بزنی، کسر کردنش که تموم بشه از حقوقت کسر میکنه، یکم ساده تر بگیر، وگرنه موقع استعفا دادن یه فِن هم با خودت نمیبری." (فِن واحد پوله، پول خرد، میشه 0.01 یوآن)
ژو هانگ کنار گوشی مسطحش رو بین انگشتاش فشار داد، و بعدش غرش بلندی کرد: "ژائو یونلان، تو این حرومزاده ی تخمی!"
گوا چانگ چنگ با چهره ی خاکستری به این همکار شورشگرش نگاه کرد,که جرعت کرده بود به مافوقش بی احترامی کنه، و قلب کوچولوی حساسش وحشتی که کوچیک نبود رو دریافت کرد.
ژو هانگ با چشمای قرمز سرش رو چرخوند و به اون زل زد: "به چی داری نگاه میکنی! زودباش هنوزم که نیومدی!"
گوا چانگ چنگ با جنبوندن باسنش اونو از پشت سر دنبال کرد.
ژو هانگ دوباره عصبانی شد: "تو ناسلامتی مردی یا نه، اگه مردی واسم رانندگی کن! تاحالا دیدی مردی بذاره زن رانندگی کنه!"
گوا چانگ چنگ پلک زد، و فهمید که اون کاملا از کوره در رفته__روندن یه ماشین داغون که رفتن به دسشویی عمومی نبود، نشنیده بود که اینم قوانین جدا بودن زنا و مردا رو داشته باشه، با درنظر گرفتن اینکه توی دل اون ژو هانگ آدم نبود، گوا چانگ چنگ اصلا زیاد نترسیده بود، درنتیجه اون صادقانه گفت: "ژو جیه، درواقع تو هم یه زن نیـ......"
صورت ژو هانگ تیره شد، مثل شاه کبرا بنظر میرسید که فورا میخواد ضربه مهلکی به یه نفر بزنه، و زبون ماریش خیلی سریع بیرون اومد، گوا چانگ چنگ غریزی احساس خطر کرد، و بدون اینکه جرعت ول دادن یه گوز رو هم داشته باشه رفت تو ماشین نشست.
ولی اون خودش درعوض سوار نشد، در سمت شاگرد رو کوبید، و دستشو به سمت گوا چانگ چنگ تکون داد: "خودت گمشو، من میخوام برم دنبال ژائو یونلان."
گوا چانگ چنگ از اول تا آخرش فرصت نکرد نظر خودشو ابراز کنه، و ژو هانگ دیگه بسرعت رفته بود.

YOU ARE READING
Guardian (Persian Translation)
Romanceترجمه ی فارسی رمان چینی ژن هون یا همون گاردین که سریالی با همین اسم از روش ساخته شده نویسنده رمان: priest چنل تلگرامی: priest_novels علاوه بر چیزمیزای مرتبط به سریال و رمان فایل ترجمه هر چپتر اونجا هم بصورت پی دی اف قرار میگیره. رمان ژن هون شامل: ۱۰...