چپتر۷۷؛ جد داهوآنگ

351 65 20
                                    

اهم من یه نکته ای رو فراموش کردم تو چپتر قبل بگم که نسبتا خیلی مهمه
هر اطلاعاتی که من درباره ی خدایان و افسانه ها تا به الان دادم صرفا بخاطر این بود که یه زمینه ای ازشون داشته باشین ولی برای خوندن رمان مخصوصا این سه تا چپتر اصلا نمیشه به چیزایی که من تعریف کردم استناد کرد به دو دلیل
اول اینکه از هر افسانه نسخه های مختلفی هست مثلا همون ماجرای گونگ گونگ که گفته بودم کسی که باهاش مبارزه کرده تو یه نسخه ی افسانه ینفره و یجای دیگه ینفر دیگه یا مثلا سه عالی رتبه تو هر نسخه متفاوت بودن. و بعضی جاهارو نمیشه دقیق حدس زد نسخه ای که مدنظر پریست بوده کدومه

دوم اینکه پریست اومده وقایع اونموقع رو تغییر داده چون اونموقع طبق افسانه ها از کونلوئن اسم برده نشده و نسل های بعد ازش بیخبر بودن! یعنی اینطوری که دراصل یه اتفاقی افتاده و بعدها طور دیگه ای ازش نقل شده.
برای همین بخاطر متفاوت بودن ماجراها گیج نشین و فقط چیزایی که کتاب میگه رو مدنظر داشته باشین چیزایی که من درکنارش توضیح میدم فقط برای اینه که دونسته هاتون حدودا درحد چیزایی که خواننده های چینی میدونن باشه
بازم اگه جایی رو گیج شدین یا متوجه نشدین حتما ازم بپرسین
حالا بریم سراغ چپتر جدید😊

توی این دنیا، نکنه قدرتمند بودن کافی نیست,چیزی که کافیه بیتفاوت بودنه، و راه نجات داشتن توانایی محدود و احمق بودنه؟
*****

چییو در نبرد مرد، و تبدیل به جنگل افرایی به رنگ سرخیِ خون شد، شجاع و قدرتمند بودن شوآن یوئَن  امپراطور زرد با سپاس یادآوری میشد، و مقام خدای جنگ بهش اهدا شد. (شوآن یوئن اسم امپراطور زرد)

از اون زمان شروع شد، شمن ها و گابلین های کثیر سرزمین زیر بهشت تحت فرمان کونلوئن جون قرار گرفتن، و توسط کوهستان بهم پیوسته محافظت میشدن.

اما بعد از اون نبرد عظیم و طولانی، مردم روی زمین دیگه کنارهم در آرامش زندگی نکردن، جنگ مثل قبل از همه طرف بلند میشد، بین قبیله ها و قبیله ها، بین قوم ها و قوم ها، حتی داخل یه قبیله، تاجایی که به مقام ها و درجه های مختلف تقسیم میشدن.

کونلوئن جون هرگز رخ نشون نداد، اون تمام مدت منتظر بود.

بدنبال اینکه اون با درماندگی تماشا کرده بود که فوشی سقوط میکنه، و نیووا از دنیا پا پس میکشه، و شنونگ قدرتش رو از دست داده بود، و بدون هیچ اثری تمام این مدت ناپدید شده بود، اون تمام مدت منتظر بود.

اون شاهد این بود که شوآن یوئن سر چییو رو بالا میبره، بدون بجا گذاشتن کلمه ای، احساس میکرد هرکیم باشه خوبه، تا جاییکه بتونه هنوزم توی این دنیا دریاها رو خالص کنه و رودها رو آروم کنه ، مورد قبوله. (اصطلاح به معنی برقراری صلح تو دنیا)

اون تمام مدت منتظر بود تا امپراطور زرد با سرزمین خدایان متحد بشه، منتظر بود تا گرد و خاک تمام جنگ ها بخوابه، ولی شوآن یوئن شی تو طول تمام زندگیش به نبرد رفت، ولی تازه پیشرفت کوچیکی کرده بود، که در اندوه دستش از دنیا کوتاه شد.

Guardian (Persian Translation)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang