چپتر۴۳؛ درفش کوهستان و رودخانه

524 90 66
                                    

"ولی من قصد داشتم بزارم تو بری، این تو بودی که خودتو انداختی تو بغلم."

*********************

ژائو یونلان ناچارا دست شن وی رو گرفت و کمکش کرد، نصفه گرفتش و نصف تو بغلش اونو کشید و بلندش کرد، خوشبختانه شن وی این آدم مستم که بود بازم هنوز خوب بنظر میرسید، زیاد نوشیده بود و بازم فقط ساکت بود، میذاشت به هر کجا که میخواست بره ببرتش، اصلا چرت و پرت نمیگفت و مسخره بازیای مستی درنمیاورد.

ژائو یونلان هوشیاریشو بیدار کرد، فورا به سر و سامون دادن اون فرد دیگه کمک کرد، درنهایت به شن وی کمک کرد، در اتاق کناری خودش رو باز کرد، یه لحظه تردید کرد، اما تصمیم نادری گرفت و بزرگواری به خرج داد تا تو این مدت از شرایط اون فرد استفاده نکنه.

اون شن وی رو گوشه ی تخت گذاشت، و گذاشت خودش صاف و مرتب بشینه، به گیجی چهره ی پروفسور شن که صورت بی حسی رو نشون میداد نگاه کرد، نتونست طاقت بیاره دستش رو دراز کرد و روی سر اون گذاشت و نوازشش کرد: "نمیتونستی بنوشی و بازم بجای من جلوی نوشیدنمو گرفتی، کجا همچین آدمی به احمقی تو هست؟"

شن وی با حرکت اون سرش رو بالا آورد، بدون به هم زدن پلک چشماش به اون نگاه کرد.

"صبر کن، من دنبال حوله میگردم بهت بدم تا صورتتو تمیز کنی." ژائو یونلان گفت، رفت تو توالت، حوله های آماده شده ی هتل رو برداشت، یکی رو تو آب سرد خیس داد، یکی رو تو آب گرم خیس داد، بلندشون کرد درست آماده شون کرد و گرفتشون تا به اون گربه ی مست بده، درنهایت که چرخید از ترس پرید__شن وی معلوم نبود کِی، بدون فهمیدن خدایان و ارواح(یعنی یواشکی) پشت سر اون ایستاده بود، به ورودی تکیه داده بود، یذره سر و صدا هم نداشت، همینجوری با چشمای خیره و ثابت به اون زل زده بود. (گربه ی مست برمیگرده به آدمی که تحت اثر مشروب عجیب رفتار میکنه. ولی جدای از اون، چه چیز جالبی گفت!😍 😂شن وی گربه ی مست!😍😂😂)

نگاهش عمیق و صمیمی بود و احساسات سرکوب شده ای داشت.

ژائو یونلان یه حوله رو به دست شن وی داد: "بگیرش."

شن وی انگار تو واکنش نشون دادن کند بود، مدت طولانی، آروم آروم دستشو بالا آورد، ولی درعوض مستقیما از حوله رد شد، مچ دست ژائو یونلان رو گرفت، با زور وحشیانه ای اونو سمت خودش کشید.

ژائو یونلان زود حس کرد شن وی عادی نیست,و جو غیر عادیه، ولی اون نسبت به رفتارش تو این مسئله کاملا دوست داشت که ببینه و بشنوه، یذره هم مقاومت نکرد، به سادگی توسط اون کشیده شد. (یعنی دوست داشت، به خوبی پذیرفتش. مردیکه خراب😑😂)

شن وی محکم اون رو به دیوار کوبید، لبهای اون رو مهر و موم کرد و گاز گرفت، محکم و با درد، درست مثل یه هیولای وحشی.

Guardian (Persian Translation)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora