سلام سلام
دوتا نکته
اول جمله هایی که تو پرانتز و بولد نوشتم حرفای خودمن بقیه چیزایی که تو پرانتز یا چیزای دیگن ماله خوده کتابه
و دوم اون خطی که پایین مینویسم! اون سامریه هر چپتره! یجورایی اسم هر چپتر هم میتونه محسوب شه!
بریم برای چپتر اول😀😀________________________
اون... اون اون اون اون پا نداشت!
**********تو تقویم قمری پانزدهم جولای بود، و آسمون هنوز روشن نشده بود.(تقویم قمری تقویم رسمی چین هست)
جغدهای کوچیک و بزرگ همشون دیگه به لونه هاشون برگشته بودن، حتی خیابون اصلی لانگ چنگ، این زمان شروع به خالی شدن میکرد، فقط بعضی وقتا از داخل توده ی بوته های ضخیم سرو صدای گاه و بیگاه چنتا حشره شنیده میشد، و بعضی وقتا هم نه، که وحشتناک بنظر میرسید.
دو و نیم صبح بود، شبنم میافتاد، و هوا شروع به مرطوب شدن میکرد.
باز مرطوب، و بازم چسبناک.
معلوم نبود بخاطر باده یا نه، که توی گوشه ی داخلی همیشه بنظر سایه ی چیزی وجود داشت که با سریع تکون خوردن میرفت و میومد، و آدمایی که توی خیابون راه میرفتن، همش حس میکردن که یچیزی از پشت سر بهشون زل زده.
گوا چانگ چنگ تو این زمان، درحالیکه برگه ی اطلاعیه رو نگه داشته بود وارد خیابون شماره 4 گوانگ مینگ شد.
گوا چانگ چنگ از بچگی والدینش رو از دست داده بود، ظاهر چندان گیرایی نداشت، و شخصیتش غیر اجتماعی و ترسو بود، بدنیا اومده بود تا محتاج چیزای خوب باشه، خوشبختانه تو خانواده ش فامیلای نزدیکش با اون خوب بودن، و تمام مسیر رو تا وقتیکه از دانشگاه فارغ التحصیل بشه ازش مراقبت کرده بودن.
متاسفانه گوا چانگ چنگ شخصا نتونست انتظارات رو برآورده کنه، تو مسیر تپه چاله داری توی یه دانشگاه سطح پایین درس خوند، که نتیجه ش همچنان متوسط بود، و با وجود اینکه الان یه آدم بالغ بود، وقتی یه غریبه میدید حتی باد معده ش هم درنمیومد.
درنتیجه گوا چانگ چنگی که دیگران رو ناامید کرده بود نتونست شغلی پیدا کنه، و بعد از فارغ التحصیلیش، بیشتر از شیش ماه رو تو خونه یللی تللی میکرد.
بعدا که دایی دومش به وزارت امنیت ملی منتقل شد، واقعا نمیتونست افتش رو بیینه، و دنبال راهی گشت تا از ارتباطاتش استفاده کنه، و تو سیستم امنیت ملی به این خواهرزاده ی بزرگِ بدردنخورش یه کار خوب بده، و بذاره که اون خوب یا بد یذره کار کنه.
گوا چانگ چنگ دراصل فکر میکرد، که بعدا یونیفرم میپوشه، میره سر کار و یه کتری چای دم میکنه، پرونده ها رو مرتب میکنه و وقتایی که آزاده با فایلا دومینو بازی میکنه، از نه صبح تا پنج عصر، و این زندگی آینده ی اون بود......تا اینکه این پاکت عجیب "اطلاعیه ی پذیرش" رو دریافت کرد.
CITEȘTI
Guardian (Persian Translation)
Dragosteترجمه ی فارسی رمان چینی ژن هون یا همون گاردین که سریالی با همین اسم از روش ساخته شده نویسنده رمان: priest چنل تلگرامی: priest_novels علاوه بر چیزمیزای مرتبط به سریال و رمان فایل ترجمه هر چپتر اونجا هم بصورت پی دی اف قرار میگیره. رمان ژن هون شامل: ۱۰...