چپتر۴۹؛ قلموی فضیلت و شایستگی

578 83 78
                                    

زنده میتونه بمیره، و مرده میتونه به زندگی برگرده. ولی زنده نتونه با مرگ همراه بشه، و مرده نتونه دوباره به زندگی برگرده، پس هیچکدوم به اون احساسات شدید و کامل نرسیدن.


********************

مود ژائو یونلان در حقیقت کاملا ظریف و حساس بود.

اون واقعا خیلی نوشیده بود، راه رفتنش هم واقعا خیلی نامتعادل بود، ولی اون تاحالا از قبل بالا آورده بود,و خوابیده بود، حالا اثر الکل بتدریج ناپدید شده بود.

ولی چو شوژی گفت اون انقدر نوشیده که چهار جهت جغرافیایی رو هم نمیتونه تشخیص بده، اون هم به سادگی قایق رو همراه با جریان هل داد ، و ظاهرش حالتی رو نشون میداد که چهار جهت جغرافیایی رو نمیتونه تشخیص بده، تظاهر به نیمه خواب و بیدار بودن کرد و روی صندلی شاگرد تکیه داد و مثل یه جنازه خوابید. (قایق رو با جریان هل دادن یعنی از شرایط برای منفعت استفاده کردن)

شن وی به طبقه بالا که رفت تا اون رو بگیره، ماشین رو درعوض با قصد خاصی خاموش نشده رها کرد، به قصد اینکه دمای تهویه هوا تو ماشین باقی بمونه، و ژائو یونلان همینکه سوار ماشین شد حسش کرد.

شن وی نشست و به نرمی اون رو تکون داد: "بیدار شو، رسیدی خونه دوباره بخواب، بیرون راحت سرما میخوری."

ژائو یونلان به نگاه اون تظاهر به مردن رو تحویل داد.

درنتیجه اون شنید فرد کنارش آه کشید، شن وی دید اون با صدا زدن بیدار نمیشه، اون ناچارا خم شد و کمربند ایمنی اون رو بست، دو نفر انقدری بهم نزدیک بودن که باعث شد ژائو یونلان متوجه بوی عطر رو تن شن وی بشه، با سرمای همراهش وقتی که فرستاده قاتل ارواح بود فرق میکرد، اون رو تنش بوی باقیمونده صابون رو لباسی که تازه شسته شده بود رو داشت__فرستاده قاتل ارواح ردای سیاهی که باعث وحشت همزمان انسان و ارواح میشد رو درآورده بود، و داخلش همچین آدم مهربون و تمیزی بود.

بعد از اون، شن وی یه بطری آب معدنی درآورد، تو یه لیوان کوچیک ریختش، لیوان تو دست اون دو بار تکون خورد، از تو آب سرد یخ زده یهو بخار سفید سرد گرمی بلند شد، اون لیوان رو نزدیک دهن ژائو یونلان بردش: "یذره بنوشش."

ژائو یونلان آروم آروم چشماشو باز کرد، تو فضای کاملا تاریک ماشین انگار فقط توی چشمای شن وی نور بود، فقط کاملا درخشان، دیگه غم آلود نبود، و همینطورم آدم رو نمیسوزوند.

تو قلب ژائو یونلان ضربان محکمی زد، اون جلوتر رفت، لیوان آبی که تو دست شن وی بود رو کامل نوشید. بعد شن وی از زیر صندلی دنبال یه پتو گشت و درآوردش، محکم روی بدن اون رو باهاش پوشوند، دمای تهویه ی ماشین رو بیشتر کرد، این لحظه آروم و ثابت ماشین رو روند.

Guardian (Persian Translation)Место, где живут истории. Откройте их для себя