#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
: دوسش داری مگه نه؟!
تکون نخورد حرکت گلوشو دیدداشت ناله هاشو خفه می کرد؟!
: نچ اینجوری نمی شهتخماش از شهوت زیاد سفت شده بودن
لعنتی به اندازه کردن چندتا بِچ همزمان لذت داشت
خشن چونه شو چنگ زد
دایان از درد نالیدتا به خودش بیاد انگشت های کلفت هارولد تو دهنش فرو رفتن
شوکه تکون محکمی خورد
هارولد انگشتاشو تا ته تو برد
دهنش خیلی خیس و داغ بودشاید باید مجبورش می کرد ساک بزنه
دایان بی نفس سینه شو جلو داد
خواست ازش دور شه ولی نتونستسرشو بیشتر به دیوار فشار داد
حواس هارولد پرت سوختگی سینش شد
جای سیگارها روش مونده بودن
توجهی به تیزی دندونای دایان نکرد
خواست محکم تر گاز بگیره که هارولد انگشتاشو یکم بیرون کشید
درحدی که دهنش باز بمونه و نتونه جلو ناله هاشو بگیره
نفس زنون چشماشو بست کم مونده بود خفه شه
شکمش درد می کرد
چیزی نمونده بود ارضا شه و این موضوع حسابی وحشت زدش می کرد
باید یک جور حواس شو از لذت کوفتی دست هارولد پرت می کرد
دهنش از فشار انگشت های بزرگش درد گرفته بود
گوشه های لبش می سوختن
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...