#PART_25

42 5 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

: دوسش داری مگه نه؟!
تکون نخورد حرکت گلوش‌و دید

داشت ناله هاش‌و خفه می کرد؟!
: نچ اینجوری نمی شه

تخماش از شهوت زیاد سفت شده بودن

لعنتی به اندازه کردن چندتا بِچ همزمان لذت داشت

خشن چونه شو چنگ زد
دایان از درد نالید

تا به خودش بیاد انگشت های کلفت هارولد تو دهنش فرو رفتن

شوکه تکون محکمی خورد

هارولد انگشتاش‌و تا ته تو برد
دهنش خیلی خیس و داغ بود

شاید باید مجبورش می کرد ساک بزنه

دایان بی نفس سینه شو جلو داد
خواست ازش دور شه ولی نتونست

سرش‌و بیشتر به دیوار فشار داد

حواس هارولد پرت سوختگی سینش شد

جای سیگارها روش مونده بودن

توجهی به تیزی دندونای دایان نکرد

خواست محکم تر گاز بگیره که هارولد انگشتاش‌و یکم بیرون کشید

درحدی که دهنش باز بمونه و نتونه جلو ناله هاشو بگیره

نفس زنون چشماش‌و بست کم مونده بود خفه شه

شکمش درد می کرد

چیزی نمونده بود ارضا شه و این موضوع حسابی وحشت زدش می کرد

باید یک جور حواس شو از لذت کوفتی دست هارولد پرت می کرد

دهنش از فشار انگشت های بزرگش درد گرفته بود

گوشه های لبش می سوختن

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now