#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
هارولد : نمی خوای پسش بدی؟!
گیج نگاش کرد : چیو؟!
هارولد با سر به دستش اشاره کرد
_ میدم وقتی رسیدیم میدم
چقدر مونده؟!: تا یک ساعت دیگه میرسیم زندانت
_ لذت می بری از اذیت کردنم مگه نه؟؟؟
: اوهوم خیلی زیاد کیدو
باید قیافه تو وقتی حرف میزنم ببینیانگار محکم کوبیدم تو تخ-مات
چپ چپ نگاهش کرد : حرف زدنت با کتک زدن زیاد فرقی نداره
زبونت به اندازه مشتت قوی
_ خوبه دوست دارم اذیت شدنتو ببینم
دایان ساکت به جاده خیره شد
نباید از حرفاش ناراحت می شد
هارولد بی ارزش ترین آدم زندگیش بود
تا یک ساعت دیگه واسه همیشه از دستش خلاص می شد
پس دلیلی نداشت به حرفاش فکر کنه
_ شغلت چیه؟؟
: قاتل متجاوز_ بامزه بود حالا راستشو بگو
: کدومشو بگم؟؟
_ هرکدوم که بیشتر شبیه خودت واقعیته: همه شون خود واقعیم ام کیدو
اسنایپر.... ارتش.... نیروی دریایی....
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...