#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
هارولد نیشخندی به حرکتش زد
نیپلشو به دندون گرفت و کشید
دایان با درد و لذت گردنشو چنگ زد
هارولد با شهوتی که هر لحظه بیشتر می شد به جون نیپلهاش افتاد
جای دندونهاش بدن دایانو پوشونده بودن
بی وقفه مک میزدو گاز می گرفت
دایان بی جون زیرش پیچو تاب می خورد
شهوت کل اتاقو گرفته بود
امیدوار بود صدای ناله هاش خونه همسایه نره
بلاخره بعد از دو دور طولانی هارولد آروم گرفت
دایان چشمهای تارشو بست و خوابید
البته بهتر بود بگه بیهوش شد
روی شکمش نشست سرش نبض میزد
واسه اولین بار تو زندگیش چندبار پشت سر هم ارضا شده بود
هیچ وقت بیشتر از یکبار ارضا نشده بود
سکس اونقدر واسش جذابیت نداشت که بخواد به جنون برسونتش
خیره به دایانی که خیس آبو کبودی بود نیشخند زد
موهای روی پیشونیشو عقب زد
بدنش گرم بود : کیدو فکر نکنم بتونم بذارم بری
تو خواب ناله کرد مشخص بود درد داره
آروم بلند شد
خودشو تمیز کرد و بدون اینکه لباس بپوشه سمت دایان رفتبا دستمال خیس کامل تمیزش کرد
🚬🍷
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...