#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
دایان با اخم نگاهش کرد : چیزیم نشده!؟؟
کم مونده بود بمیرم...
خون ریزی داخلی داشتمتازه کلی ام خون بالا اوردم
لیلی با چشمهای گرد شده دستاشو گرفت
_ خدای من بخاطر من اینجوری شدی
من خیلی متاسفم دایان قول میدم برات جبرانش کنم
هارولد با اخم به دستهای گره خورده اشون خیره شد
دایان دستشو عقب کشید و نشست
خب مثل اینکه هارولد چیزی نگفته بود
لیلی : چرا نزدیکم شدی!؟؟ تو که واقعا نمی خواستی بلایی سرم بیاری مگه نه!؟؟
شوکه و عصبی به هارولد نگاه کرد
از چشمهاش آتیش می بارید
باورش نمی شد همچین چیزی رو گفته باش
مردک عوضی آزار دهنده
گلوشو صاف کرد : نه یعنی فقط می خواستم دوست شیم
یعنی دوست معمولی نه بیشتر
لیلی ناراحت لبشو گاز گرفت
: ولی من نمی خوام دوست معمولی باشیم
عمو گفت واسه انتقام اومده بودی سمتم
میدونم حتی اگه می خواستی ام نمی تونستی بلایی سرم بیاری
واسه همینم جونتو بخاطرم تو خطر انداختی
راستشو بگو دایان تو عاشقمی مگه نه!؟؟
دایان با چشمهای گرد شده خودشو عقب کشید
هارولد : چرتو پرت بسه لیلی دیدی که حالش خوبه
دیگه وقتشه بری خونه حق نداری تا دو هفته بیرون بری
🚬🍷
ESTÁS LEYENDO
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...