#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
صدای زنگ بحث شونو قطع کرد
هارولد درو باز کرد
خیره به آدمهای پشت در اخم کرد: خودم چکش کردم
رویس : میدونم ولی میدونید که مام باید انجامش بدیم
جزوی از قانونه قربان
کشید کنار : سریع تمومش کنید
رویس همراه دوتا مرد کاملا پوشیده داخل اومد
دایان گیج بهشون خیره شد
_ چی شده!؟؟ لوییس چیزیش شده!؟؟
رویس : نه هانتر باید مطمعن شیم آلوده نشدی
_ هارولد چک کرد
چشمهای هر سه همزمان گرد شد
هیچکس جرعت نداشت با اسم صداش کنه
هارولد دستگاهو از مرد گرفت
: خودم انجامش میدم
رفت سمت دایان: یکم درد داره کیدو بشین رو مبل
دایان بی حرف اطاعت کرد
خوب می دونست الان وقت بحث و مقاومت نیست
واسه حرف زدن وقت زیاد بود
هارولد روی یک زانو کنارش نشست
یقه لباسشو پایین کشید
: زود تموم می شه در حد چند ثانیه استآب دهنشو قورت داد : خیلی خب فهمیدم
چشمهاشو بسترویس شوکه به صحنه رو به روش نگاه می کرد
باورش نمی شد واقعی باش
مرد رو به روش واقعا هارولد جکسون بود!؟
می ترسید بگه ولی باید خودش هم چک می کردن
انگار واقعا مغزش آلوده شده
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...