#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
اگه نیومده باش می مونه واسه وقتی برگرده
این دفعه دیگه مارکوس هم كمکم نمی کنه
هارولد : کتک و شکنجه واست خوبه
قویت می کنه
تحمل دردتو میبره بالابالا پایین شدن سیبک گلوشو دید
: از گریه خوشم نمیاد کیدو بزارش واسه وقت شکنجه
شاید با گریه بتونی دل هانترو نرم کنی
_ گریه نمی کنم عوضی روانی
: خوبه دیدن گریه یک مرد حالمو بهم میزنه
زبون هارولد از خنجرم تیزتر بود
انقدر تیز که دایان حس کرد گوشه هاشو توی گلوش فرو کرده
هربار حرف میزد جاش روی روح دایان جا می موند
بلاخره به محله اشون رسیدن
همه جا خلوت بود
محله از تمیزی برق میزدسر هر کوچه ایست بازرسی بود
آدمای مهمی اینجا زندگی می کردن
هرکسی نمی تونست پا توش بزاره
نگهبان ها اطرف خونه پرسه میزدن
سگهای بزرگ و غول پیکر به ماشین پارس کردن
دستاش شروع به لرزیدن کردن
هارولد : به جهنمت خوش برگشتی کیدو
_ ازت متنفرم
خندید : اوه البته که هستی
بایدم باشیولی نگران نباش زیاد طول نمی کشه
مارکوس نسبت بهت دلرحمه
شاید اگه پاهاتو واسش باز کنی از کارت بگذره🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...