#PART_2

66 4 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

علاقه و وسواسش به دایان واسه همه عجیب بود

حتی پدر مادر و خواهرشم کاراشو درک نمی کردن

کسی نمی تونست سوال بپرسه

همه ازش وحشت داشتن

مارکوس دقیقا مثل مار سیاه رو شونش خطرناک و آروم بود

دقیقا همونقدر کشنده و سمی

پیپ گرون قیمتو تو جیب کت چرم و بلندش گذاشت و بلند شد

چکمه های سیاه و گلیش زمینو کثیف کرده بودن

_ تماس می گیرم....

+ هارولد.....
جلوی در وایساد بدون اینکه بدن شو تکون بده سرشو یکم چرخوند

منتظر و بی حوصله نگاش کرد

هرچقد مارکوس آروم و صبور بود هارولد بی حوصله و عصبی بود

دقیقا واسه همینم انتخابش کرد

هارولد همیشه کاراشو سریع تموم می کرد

_ حواست باش می تونه با زبونش تا پای مرگ ببرتت

گول حرفاشو نخور
ترجیحا دهن شو ببند تا بیاد پیش خودم....

لحن وسواس گونش تاثیری رو رفتار هارولد نزاشت

+ گفتی می تونم هر بلایی خواستم سرش بیارم

شاید لباشو بهم دوختم...

اجازه حرفی بهش نداد و بیرون رفت

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now