#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
علاقه و وسواسش به دایان واسه همه عجیب بود
حتی پدر مادر و خواهرشم کاراشو درک نمی کردن
کسی نمی تونست سوال بپرسه
همه ازش وحشت داشتن
مارکوس دقیقا مثل مار سیاه رو شونش خطرناک و آروم بود
دقیقا همونقدر کشنده و سمی
پیپ گرون قیمتو تو جیب کت چرم و بلندش گذاشت و بلند شد
چکمه های سیاه و گلیش زمینو کثیف کرده بودن
_ تماس می گیرم....
+ هارولد.....
جلوی در وایساد بدون اینکه بدن شو تکون بده سرشو یکم چرخوندمنتظر و بی حوصله نگاش کرد
هرچقد مارکوس آروم و صبور بود هارولد بی حوصله و عصبی بود
دقیقا واسه همینم انتخابش کرد
هارولد همیشه کاراشو سریع تموم می کرد
_ حواست باش می تونه با زبونش تا پای مرگ ببرتت
گول حرفاشو نخور
ترجیحا دهن شو ببند تا بیاد پیش خودم....لحن وسواس گونش تاثیری رو رفتار هارولد نزاشت
+ گفتی می تونم هر بلایی خواستم سرش بیارم
شاید لباشو بهم دوختم...
اجازه حرفی بهش نداد و بیرون رفت
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...