#PART_26

77 8 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

با احساس داغی زبون هارولد روی نیپلش خشکش زد

مغزش از کار افتاد

چه غلطی می کرد؟؟؟
هارولد با لذت نیپلش‌و گاز گرفت و کشید

بدنش با شدت واکنش نشون داد

بلاخره اتفاقی که ازش می ترسید افتاد

لرزید ناله بلندش تو اتاق پیچید و ارضا شد

آبش با قدرت روی لباسهای هارولد ریخت اما توجهی نکرد

نیپلش‌و که ول کرد سر بی جون دایان رو سینش افتاد

بدنش تاب می خورد

پاهای لرزونش جون وایسادن نداشتن

اول درد کشنده سیگار و حالا ارضا شدن

جون نداشت روب پاهاش وایسه

هارولد اجازه داد بهش تکیه کنه

پشت گردن شو گرفت و دستش‌و سریع تر حرکت داد

دایان نفس راحتی از نبود انگشت های هارولد تو دهنش کشید

کم مونده بود فکش از جا کنده شه

حرکت دست هارولد دوباره داشت تحریکش می کرد

چند ثانیه بیشتر نکشید تا اونم ارضا شد

داغی آبش‌و روی شکمش حس کرد

فکر ترسناکی با سرعت از گوشه ذهنش گذشت

چی می شد اگه این داغی رو داخلش حس کنه؟!؟

وحشت زده چشماش‌و بست

چطور همچین چیز لعنتی به ذهنش رسیده بود؟!؟

هارولد با مکثی کوتاه عقب کشید

چشمهای خودش قرمز و چشمهای دایان خمار بودن

_ خوب بود واسه یک لحظه وسوسه شدم واسه خودم نگهت دارم

لباسهای خودش‌و با حوصله تمیز و مرتب کرد

آخر دستهای دایان‌و باز کرد : خودت‌و تمیز کن

امیدوارم درس تو یاد گرفته باشی

تو که نمی خوای دفعه بعد دیکم جاهای دیگه رو لمس کنه مگه نه؟!؟

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora