#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
زیر دوش آب سرد وایساد
هارولد دست به سینه به در تکیه داد
_ کابوس زیاد می بینی کیدو!؟؟
دایان بی حوصله با چشمهای پر از خون نگاهش کرد
: گفتم که کابوس نبود
واقعی بود_ کابوس واقعی!!؟
دوشو بست : پدرم بود می خواست مثل همیشه با کمربند بزنتم
صداش بی حس بود
انگار این موضوع دیگه واسش عادی شده بود
شاید هم وانمود می کرد شده
اگه عادی می شد کابوسشو نمی دید
_ دل دردت بهتره!؟؟
حوله سیاهو برداشت
تنه آرومی بهش زدو بیرون رفت: حوله اتو استفاده می کنم
خودشو انداخت روی تخت
_ می خوای بری!؟چشماش با سرعت باز شدن : می تونم برم!؟
_ آره ولی اگه بری دیگه کمکت نمی کنم
: گفتی واسه تنبیه نگهم می داری
تک ابروشو بالا انداخت
_ می خوای نگهت دارم!؟
نمی خوای خودت بمونی!؟کلافه پوفی کرد : اگه تو نگهم داری تقصیرا میوفته گردن تو
اگه خودم بمونم میوفته گردن من
_ آها فهمیدم
چپ چپ نگاهش کرد: همش حرفاتو عوض می کنی
رو مخه🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...