#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
لباسو چنگ زد : اگه می خواستی خبرش کنی چرا از اول آوردیم اینجا
دستاشو توی سینه عضلانیش جمع کرد
_ تنبیه من جدا تنبیه پدرتم جدا
بی توجه به سوزش عمیق شکمش لباسهارو پوشید
سرد خندید : لعنتی حتی از پدرمم بدتری
_ البته که هستم دایان
هیچ وقت اینو فراموش نکن
من صد برابر از پدرت بدترم
••••••••••
مارکوس تموم مدت ساکت بود
دایان با استرس تند تند پاشو تکون می داد
_ به پدر چی گفتی!؟
: چیزی که باید می دونست
چرخید سمتش
_ مثلا چی!؟: دلم می خواد یک گلوله تو مخت خالی کنم
بهتره خفه خون بگیری تا دیوونه تر از اینم نکردی
دایان کلافه سرشو میون دستهاش گرفت
_ دلم نمی خواد ببینمش خستم
مارکوس فک قفل شده اشو تکون داد
: نمیذارم کتکت بزنه
خیره به سياهی کف ماشین آه آرومی کشید
_ نمی خوام کاری کنی
اینجوری فقط همه چی بدتر می شهنگاه سرد مارکوس قفل کبودی پشت گردنش شد
: دایان اگه یکبار دیگه اجازه بدی هارولد لمست کنه جفت تونو می کشم
نگاهش نکرد
مطمعن بود میفهمه شایدهم خود هارولد بهش گفته
_ خوب می شه اگه اونو بکشی
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
![](https://img.wattpad.com/cover/372850869-288-k699474.jpg)
STAI LEGGENDO
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Storie d'amoreاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...