#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
من گی نیستم از این چیزام خوشم نمیاد
اینکه میذارم تو انجامش بدی دلیل نمی شه به بقیه ام اجازه بدم
برق چشمهای هارولدو ندید
پیپو انداخت روی میز : اروم تر کیدو داری تحریکم می کنی
بی توجه برگشت سر جاش : قرصامو بیار درد دارم
هارولد تک ابروشو بالا انداخت
با خنده قرصاشو اورد : امر دیگه ای ندارید!؟؟
دایان با زور خنده اشو مخفی کرد
قرصارو خورد
چرخید روی مبل دراز کشید_ یکمم پاهامو ماساژ بدی تمومه
هارولد روی قسمت خالی مبل نشست
انگشتهاش که روی پاهای دایان نشستن شوکه نیم خیز شد
_ چیکار می کنی!؟
: مگه نگفتی ماساژ بدم!؟؟مطمعن بود چشمهاش از این گردتر نمی شن
_ ماساژ میدی!؟
: ماساژ میدمحرکت انگشتهاش هوش از سر دایان پروند
بدنش شل شد
سرشو روی بالشت گذاشت
_ فاک نگو که قبلا تو این کار بودی
: آره بودم آدمهایی که تیکه پاره می شدنو ماساژ می دادم
دایان اروم خندید : ولی کارت خوبه
_ دیگه حرکت دادن چهارتا انگشت که کاری نداره
چشمهاشو چرخوند
: خودشیفته
_ کارم تو همه چی خوبهراست می گفت واقعا کارش تو همه چیز خوب بود
از کشتن و سکس گرفته تا آشپزی و ماساژ
همه اشونو خوب انجام می داد
دقیقا برعکس دایان
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...