#PART_105

38 4 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

من گی نیستم از این چیزام خوشم نمیاد

اینکه میذارم تو انجامش بدی دلیل نمی شه به بقیه ام اجازه بدم

برق چشمهای هارولدو ندید

پیپ‌و انداخت روی میز : اروم تر کیدو داری تحریکم می کنی

بی توجه برگشت سر جاش : قرصام‌و بیار درد دارم

هارولد تک ابروش‌و بالا انداخت

با خنده قرصاش‌و اورد : امر دیگه ای ندارید!؟؟

دایان با زور خنده اشو مخفی کرد

قرصارو خورد
چرخید روی مبل دراز کشید

_ یکمم پاهام‌و ماساژ بدی تمومه

هارولد روی قسمت خالی مبل نشست

انگشتهاش که روی پاهای دایان نشستن شوکه نیم خیز شد

_ چیکار می کنی!؟
: مگه نگفتی ماساژ بدم!؟؟

مطمعن بود چشمهاش از این گردتر نمی شن

_ ماساژ میدی!؟
: ماساژ میدم

حرکت انگشتهاش هوش از سر دایان پروند

بدنش شل شد

سرش‌و روی بالشت گذاشت

_ فاک نگو که قبلا تو این کار بودی

: آره بودم آدمهایی که تیکه پاره می شدن‌و ماساژ می دادم

دایان اروم خندید : ولی کارت خوبه

_ دیگه حرکت دادن چهارتا انگشت که کاری نداره

چشمهاش‌و چرخوند

: خودشیفته
_ کارم تو همه چی خوبه

راست می گفت واقعا کارش تو همه چیز خوب بود

از کشتن و سکس گرفته تا آشپزی و ماساژ

همه اشونو خوب انجام می داد

دقیقا برعکس دایان

🚬🍷


@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now