#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
_ روانی یک جای سالم تو بدنم نذاشته
صدای بلندی که تو سرش فریاد میزد خودت خواستیو پس زد
درسته خودش خواسته بود
درسته خودش سر هارولدو هول داد پایین تا خارش نیپلهاشو از بین ببره
ولی دلیل نمی شد اعترافش کنه
با سختی دوش گرفت
مسواک هارولدو استفاده کردحوله بزرگشو پوشید و بیرون رفت
اتاق خالی بود
نگاهش به پیپ افتادبا اخم برش داشت غنیمت جنگیش بود
عمرا از دستش نمی داد
: لیلی داره میاد لباس بپوشاون پیپ هم بزار سرجاش تا وقتی اینجایی دست من می مونه
منتظر جوابش نشدو بیرون رفت
با اخم لباسهای بزرگ هارولدو پوشید
آستین لباسو چندتا تا زد
پایینشم کرد تو شلوارشلوارم از پایین چندتا تا زدو بالاشو گره زد
عین بچه ها شده بود
صدای حرف زدن ارومی شنید
با تردید بیرون رفت نمی دونست هارولد به لیلی چیزی گفته یا نه
امیدوار بود نگفته باش
لیلی با دیدنش سریع بلند شد
: خدایا از آخرین باری که دیدمت خیلی لاغرتر شدی
هارولد غر زد : همین چند شب پیش بود
_ چه بلایی سرش اومده!؟؟
: هیچی چیزیش نشده🚬🍷
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...