#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
دوتا تقه آروم به در خورد
دایان یه قدم عقب رفت : کیه؟؟؟
هارولد با آرامش چشماشو بست
: درو باز کن_چی؟؟؟ دیوونه شدی؟؟
اگه یکی از اینا باش چی؟؟؟: درو باز کن کیدو نزار خودم بلند شم
دایان تفنگو چنگ زد بی توجه به نگاه خندون هارولد پشت در وایساد
_کیه؟؟؟
: درو باز کن هارولد میدونم اومدنمو دیدیگیج چرخید سمتش : می شناسیش؟!
هارولد کلافه روی تخت نشست : باز کن
دایان نفس راحتی کشید
درو باز کرد ولی اسلحه رو محکم تر گرفتمرد بی توجه به دایان داخل رفت
_ باز که کثیف کاری کردی
هارولد کت چرم مارکشو برداشت
: تمیزکاریش با تو
پولو میزنم به حسابتشونه دایانو فشار داد : وقت رفتنه
°°°°°°°°°°°
سکوت ماشین آزار دهنده بود
دونستن اینکه تا چند ساعت دیگه تو چنگ مارکوسِ حالشو خراب می کرد
هارولد آروم و خونسرد با یک دست رانندگی می کرد
اون یکی دستش تموم مدت درگیر پیپ بود
دایان شیشه رو بالا داد
بوی دود خفش می کرد از اون طرفم نمی تونست سرمارو تحمل کنه_ می خوای نیمه جون برسم دست مارکوس
: نیمه جون و تموم جون نداره
زنده بودنت بسهتو یک حرکت پیپو از دستش چنگ زد
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...