#PART_31

60 9 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

دوتا تقه آروم به در خورد

دایان یه قدم عقب رفت : کیه؟؟؟

هارولد با آرامش چشماش‌و بست
: درو باز کن

_چی؟؟؟ دیوونه شدی؟؟
اگه یکی از اینا باش چی؟؟؟

: درو باز کن کیدو نزار خودم بلند شم

دایان تفنگ‌و چنگ زد بی توجه به نگاه خندون هارولد پشت در وایساد

_کیه؟؟؟
: درو باز کن هارولد میدونم اومدنم‌و دیدی

گیج چرخید سمتش : می شناسیش؟!

هارولد کلافه روی تخت نشست : باز کن

دایان نفس راحتی کشید
درو باز کرد ولی اسلحه رو محکم تر گرفت

مرد بی توجه به دایان داخل رفت

_ باز که کثیف کاری کردی

هارولد کت چرم مارکش‌و برداشت

: تمیزکاریش با تو
پول‌و میزنم به حسابت

شونه دایان‌و فشار داد : وقت رفتنه

°°°°°°°°°°°

سکوت ماشین آزار دهنده بود

دونستن اینکه تا چند ساعت دیگه تو چنگ مارکوسِ حالش‌و خراب می کرد

هارولد آروم و خونسرد با یک دست رانندگی می کرد

اون یکی دستش تموم مدت درگیر پیپ بود

دایان شیشه رو بالا داد
بوی دود خفش می کرد از اون طرفم نمی تونست سرمارو تحمل کنه

_ می خوای نیمه جون برسم دست مارکوس

: نیمه جون و تموم جون نداره
زنده بودنت بسه

تو یک حرکت پیپ‌و از دستش چنگ زد

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang