#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
بیرون رفتو درو محکم بست
هارولد با نیشخند سرشو به مبل تکیه داد
اینجا بودن دایان همچینم بد نبود
کیدو می تونست خستگیشو کم کنه
رویس تو سکوت جلوتر راه می رفت
دایان : با پدرم حرف زدی!؟
_ پدرت یکی از شاخه های اصلی مافیای اصلیِ
گیج میدونمی گفت
_ باند مافیاتون تفنگهای جدید مونو می سازه
: پس خیلیا تو باند از اینجا خبر دارن
_ دارن ولی حرفی ازش نمیزنن
هیچکس دلش نمی خواد بیاد اینجا
حتی رئیس اصلی ام تاحالا نیومده
دایان : هارولد چی!؟
رویس خفه زمزمه کرد : اسمشو صدا نکن
_ چی!؟
: هیچکس حق نداره به اسم صداش کنهدایان بی حوصله ضربه محکمی به سنگ جلوی پاش زد
_ انقدر ترسناکه!؟
رویس غرید : ترس نیست احترامه
دایان صدای نیشخند دوتا سربازی که پشت شون بودنو شنید
_ چرا باید به آدمی مثل هارولد احترام بذاری!؟
رویس غر زد : هانتر نمی دونستم انقدر بهش نزدیکی
_ نزدک نیستم
یک دشمن قدیمی: دشمن قدیمی که نگرانت می شه!؟؟
اخم کرد : نگرانم نبود
_ همه دیدن چجوری حمله کرد سمتت
: خوبه خودت میگی حمله
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
VOUS LISEZ
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Roman d'amourاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...