#PART_49

32 2 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

عصبی و خسته مشتش‌و کوبید تو در

چرخید با قدمای بلند سمتش رفت

ملحفه رو کنار زد

باندش کامل خونی شده بود

_ فاک کیدو مثل اینکه حسابی کتک خوردی

تکون خورد ولی بیدار نشد

شونه هاش‌و گرفت و نشوندش

پلکاش تکون خوردن لای چشماش‌و باز کرد

_ ولم کن
صداش خیلی ضعیف بود

هارولد بی حوصله دوتا سیلی اروم بهش زد

: بیدار شو نباید بخوابی

داری تو تب می سوزی بیدار بمون

سرش تاب خورد
پیشونیش‌و چسبوند به سینه هارولد

_ گمشو...
پشت گردنش‌و چنگ زد

سرش‌و برد عقب : خون ریزی داری

به احتمال زیاد زخمت عفونت کرده

تبم داری با این زخما تا صب دووم نمیاری

خندید پیشونی داغش‌و بیشتر به سینش فشرد

: مگه همین‌و...نمی...خواستی....

حرومزاده...روانی

نفسش به زور بالا میومد

هارولد خیره به موهای سیاهش اروم گفت

: ولت کنم همینجا بمیری!؟

جواب نداد بدنش سنگین تر شد

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now