#PART_5

50 2 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

صدای باز شدن درو شنید
بوی سنگین پیپ سینه شو سنگین تر از قبل کرد

با تعجب چشماشو باز کرد

به مرده نمیومد اهل این چیزا باش

جسم بزرگ و سنگینی کنارش رو صندلی نشست

بهتر بود بگه خودشو ول کرد روش

ضربان قلبش سرعت گرفت

پیرزن اروم و مودب خودشو جلو کشید
+ اینجا جای کسی آقا
حتما شماره بلیط تونو اشتباه چک کردید

مرد بی حوصله گوشه ابروشو خاروند

_ جاشو با من عوض کرد
نگاه دایان مات خون رو مچش شد

خیلی خفیف بود ولی واسه آدمی مثل اون که تموم این سالا با خون سروکار داشته دیدنش آسون بود

رنگش بدتر از قبل پرید
پیرزن با تعجب نگاش کرد
+ولی ساک شو اینجا جا گذاشت

ینی بدون اینکه وسایل شو ببره جاشو با شما عوض کرد

مرد لبای گوشی شو خیس کرد

نگاهش به قدری ترسناک بود که بقیه افراد کوپه ترسیده به صندلی هاشون چسبیدن

دایان با زور چاقوی دسته چوبی که کاترین تو بچگی واسش خریده بودو لمس کرد

دستاش می لرزیدن

باورش نمی شد با این سرعت پیداش کرده باشن

هنوز بیستوچهار ساعتم نشده بود

از دوتا شهر رد شد
سه بار جاشو عوض کرد

ماشین موتور اتوبوس و آخرم قطارو سوار شد

چطور انقد سریع رد شو زدن؟؟!

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now