#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
خواست پرتش کنه بیرون ولی پشیمون شد
محکم تو مشتش نگه داشت
هارولد : یکم بکش آرومت می کنه
_ آروم شم میذاری برم؟!؟
جوابشو نداد سوالش احمقانه بود
آخرین تلاشش واسه آزادی بود
_ گشنمه...
بازم چیزی نگفتپنج دقیقه بعد جلوی یک رستوران بین جاده ای نگه داشت
: پیاده شوجلوتر از هارولد راه افتاد
_ حوصله دنبال بازی ندارم کیدوپس حواستو جمع کن
: هرجا برم باز گیرم میندازی
شونه به شونه داخل رفتن : خستم می خوام برم خونه بخوابم
پشت میز نشستن : قرار نیست آخرین بارم باش
مارکوس نمی تونه تا آخر عمر نگهم داره
هارولد بی تفاوت نگاهش کرد
: پس دفعه بعد بهتر فرار کن کیدواز شهر نرو بیرون این دقیقا جایی که توش دنبالت می گردن
جلوی چشمش مخفی شو
جایی که حتی فکرشم نمی کنهمیدونی آدما نمی تونن کنار گوش شونو ببینن
چون چسبیده بهشون
پس بهترین کار اینه که کنار گوشش مخفی شی...
دایان گیج پیپو تو دستش جا به جا کرد
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
ESTÁS LEYENDO
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...