#PART_32

32 4 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

خواست پرتش کنه بیرون ولی پشیمون شد

محکم تو مشتش نگه داشت

هارولد : یکم بکش آرومت می کنه

_ آروم شم میذاری برم؟!؟

جوابش‌و نداد سوالش احمقانه بود

آخرین تلاشش واسه آزادی بود

_ گشنمه‌...
بازم چیزی نگفت

پنج دقیقه بعد جلوی یک رستوران بین جاده ای نگه داشت
: پیاده شو

جلوتر از هارولد راه افتاد
_ حوصله دنبال بازی ندارم کیدو

پس حواست‌و جمع کن

: هرجا برم باز گیرم میندازی

شونه به شونه داخل رفتن : خستم می خوام برم خونه بخوابم

پشت میز نشستن : قرار نیست آخرین بارم باش

مارکوس نمی تونه تا آخر عمر نگهم داره

هارولد بی تفاوت نگاهش کرد
: پس دفعه بعد بهتر فرار کن کیدو

از شهر نرو بیرون این دقیقا جایی که توش دنبالت می گردن

جلوی چشمش مخفی شو
جایی که حتی فکرشم نمی کنه

میدونی آدما نمی تونن کنار گوش شونو ببینن

چون چسبیده بهشون

پس بهترین کار اینه که کنار گوشش مخفی شی...

دایان گیج پیپ‌و تو دستش جا به جا کرد

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora