#PART_24

71 8 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

چشماش قرمز شدن
هارولد یک حرومزاده روانی بود

مردی که می تونست با کثیف ترین روش ممکن دشمناش‌و به زانو دربیاره

خوب می دونست نقطه ضعف دایان چیه

از قصد همونجارو فشار می داد تا حسابی دردش بگیره

حرکت بعدیش رسما دایان‌و کیش‌و مات کرد

آل°تاشونو بهم چسبوند و شروع کرد به جق زدن

دایان شوکه و وحشت زده چشماش‌و بست

نباید حسش می کرد

نمی خواست حسش کنه ولی نمی تونست

داغی آل°ت بزرگ هارولد به شکل عجیبی گرمارو به شکمش می فرستاد

پاها و شکمش منقبض شدن

وحشت زده سرش‌و به دیوار کوبید

نباید تحریک می شد
نمی تونست با همچین چیزی تحریک شه

هارولد خیره به صورت قرمز دایان سرعتش‌و بیشتر کرد

فاک نمی دونست می تونه از همچین کثافت كاری لذت ببره

حتی یک بارم تو زندگیش جذب همچین چیزی نشده بود

بی اراده جلو تر رفت

گلوی دایان‌و ول کرد بدنش شل بود و می لرزید

در هر صورت نمی تونست جلوش‌و بگیره

دست آزادش‌و کنار صورت دایان به دیوار تکیه داد

جفت شون تحریک شده بودن

دستش خیس خیس بود

خیره به چشم های بسته دایان سرش‌و جلو برد

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora