#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
هارولد عصبی از خراب شدن موتور عزیزش پیاده شد
در عقبو باز کرد جنازه هارو بیرون انداخت
دایان بغل کرد گذاشت روی صندلی جلو
نبضشو چک کرد
نفس راحتی کشیدکت سیاه بلندشو روی دایان انداخت
نرم پیشونی شو لمس کرد : کیدو... کیدو صدامو می شنوی!؟
تکون آرومی خورد
صدای نالش بلند شد_ هیشش آروم
پشونیش باد کرده بود_ چیزی نیست الان می برمت خونه
می تونی چشماتو باز کنی!؟پلکاش ازهم فاصله گرفتن : آخ...آی
هارولد درو بستو سوار شد
_ آسیب جدی ندیدی می....
حرکت دایان شوکش کردخم شد کف ماشین خون بالا اورد
بهت زده فرمونو ول کرد پشت گردنشو گرفت کشیدش بالا
صورتش رنگ پریده بود
_ چت شده!! زخمی نشدی چیکارت کردن؟؟؟
گردنش تاب خورد
پیشونی خیس عرق شو به سینه هارولد تکیه داد_ درد می کنه...درد دارم
: فاک کیدو سرتو بلند کن
ببینمت کجات درد می کنه!؟_ شکمم...دلم درد می کنه
دست داغ هارولد روی شکم لختش نشست: چیزی نیست نترس الان می برمت بیمارستان
_ نه...نه... بیمارستان نه
🚬🍷
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...