#PART_72

21 4 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

هارولد عصبی از خراب شدن موتور عزیزش پیاده شد

در عقب‌و باز کرد جنازه هارو بیرون انداخت

دایان بغل کرد گذاشت روی صندلی جلو

نبضش‌و چک کرد
نفس راحتی کشید

کت سیاه بلندش‌و روی دایان انداخت

نرم پیشونی شو لمس کرد : کیدو... کیدو صدام‌و می شنوی!؟

تکون آرومی خورد
صدای نالش بلند شد

_ هیشش آروم
پشونیش باد کرده بود

_ چیزی نیست الان می برمت خونه
می تونی چشمات‌و باز کنی!؟

پلکاش ازهم فاصله گرفتن : آخ...آی

هارولد درو بست‌و سوار شد

_ آسیب جدی ندیدی می....
حرکت دایان شوکش کرد

خم شد کف ماشین خون بالا اورد

بهت زده فرمون‌و ول کرد پشت گردنش‌و گرفت کشیدش بالا

صورتش رنگ پریده بود

_ چت شده!! زخمی نشدی چیکارت کردن؟؟؟

گردنش تاب خورد
پیشونی خیس عرق شو به سینه هارولد تکیه داد

_ درد می کنه...درد دارم

: فاک کیدو سرت‌و بلند کن
ببینمت کجات درد می کنه!؟

_ شکمم...دلم درد می کنه
دست داغ هارولد روی شکم لختش نشست

: چیزی نیست نترس الان می برمت بیمارستان

_ نه...نه... بیمارستان نه

🚬🍷

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now