#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
کلافه از فکرهای ضدونقیض اش پنجره رو بست
پیپو روی میز انداخت
آروم کنارش دراز کشید
دایان عمیق خوابیده بود انقدر عمیق که اگه بمب هم کنارش بترکه بیدار نمی شه
با وجود اون همه سکس بازهم خوابش نمیومد
به این شب زنده داریها عادت کرده بود
بوی سکس و بدن دایان کل اتاقو گرفته بود
چرخید و سرشو تو گردن پر از کبودیش فرو کرد
چندتا نفس عمیق کشیدو چشماشو بست
پلکهاش کم کم سنگین شدنو تو همون حالت خوابش برد
•••••••••
دایان با احساس سنگینی عجیبی بیدار شد
داشت خفه می شد
نفس عمیقی کشیدو وول وول خورد
_ خوابم میاد انقدر تکون نخور
شوکه چشمهاشو باز کرد هارولد تو فاصله کم ازش خوابیده بود
زیر چشمهاش سیاه بودن
مشخص بود شبو درست نخوابیده
: پاشو داری خفم می کنی
پاتو بردار مگه نمی بینی زخمی امخیلی سبکی خوابیدی روم!!!
یکی از چشمهاشو باز کرد
حرکت بعدیش صدای ناله شوکه دایانو بلند کرد
نیپلشو گرفت و پیچوند
: تحریک که می شی سفت می شن
ولی تو حالت معمولی خیلی نرم و دوست داشتنی ان
کل شب خودتو بهم مالوندی
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...