#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
هارولد انقدر محکم و جدی گفت که دایان مات شد
می دونست حرفاش درستن
ولی نمی خواست قبول کنه_ به عنوان کسی که دیشب با زور کشوندم رو تخت زیادی حرف میزنی
قلوپ آخر قهوه اشو خورد
: هر راند دوبار ارضا شدی دایان
از لذت کل شبو ناله کردیهمین الان که دارم راجبش حرف میزنم نیپل هات سفت شدن
می خارن
دوست داری دوباره با زبون داغ و دندونام بیوفتم به جون شوندایان آب دهنشو قورت داد
گلوش مثل کویر خشک شده بود
_ چرتو پرت بسه باید برم
هارولد با حوصله آخرین برگه رو امضا کرد
: جایی نمیری
برو روی تخت استراحت کنشب دوباره برنامه داری اینبار قرار نیست با سه دور بی خیالت شم
پس خوب استراحت کن
ساعتشو چک کرد : تایم قرصات بیدارت می کنم برو
دایان عصبی خندید
: پس میگی برم رو تختو منتظر بمونم بیای به فاکم بدی آره!؟؟
عینکشو بالا زد : آره کیدو دقیقا همینو میگم
مگه اینکه بخوای همینجا انجامش بدیم
فکر نکنم الان جون داشته باشی
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...