#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
مار سفید سه متری که مارکوس خودش از جنگلهای آمازون شکار کرد ترسناک ترین حیوونش بود
فقط خود مارکوس می تونست نزدیکش شه
قفس آهنی رو زمین گذاشتن و عقب رفتن
مارکوس درشو باز کرد مار بزرگ با سرعت دور دستش پیچید و رفت رو شونش
هارولد : واااو عجب چیزیهههه
مارکوس : بیا جلو دایان
ولش کردن دستاشو با درد زمین گذاشت
_ دستام بسته بودن
مارکوس خشن گردن مارو چنگ زد: ولی ازش لذت بردی
هارولد با لذت به بحث شون گوش می داددایان مشت شو زمین کوبید : آشغال روانی
توام مثل پدرتی....نگفت پدرمون بار اولی که تا حد مرگ ازش کتک خورد فهمید این مرد فقط همخون شه نه پدرش
خشن گردنشو گرفتن و بردنش کنار مارکوس
جلوی پاش روی زانو افتاد
مار آروم خزید و سمتش رفتهارولد : نیش داره؟!؟
مارکوس : اره کشنده نیستولی تا یک هفته مرگو میاره جلو چشمات
مخصوصا اگه دیر پادزهرشو استفاده کنیدایان محکم چمشاشو بست
لرزش دستاش غیرقابل انکار بودناین دقیقا چیزی بود که مارکوس می خواست
صدای فیس فیس مارو شنید
خیلی نزدیک بود
نفس از سینش بیرون نیومده بود که صدای هارولدو شنیدخیلی نزدیک تر از مار دقیقا کنار گوشش بود
_ خوبه پس اینو می برم
با سرعتی عجیب مارو از دایان دور کردمارکوس شوکه خیز برداشت : چه غلطی می کنی
اولین نفر بود بجز مارکوس لمسش می کرد
مار بعد چند ثانیه آروم گرفت
هارولد : گفته بودم که یکی از ماراتو می خوام
این یکیو می برم🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
BẠN ĐANG ĐỌC
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Lãng mạnاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...