#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
_ پاشو سنگینی....
هارولد با مکث کنار کشید
: زیاد تکون نخور زخمت باز می شهدایان بلند نشد : مارکوس دنبالمه
_ هست مگه می شه نباشه به منم زنگ زد
گفتم ندیدمت آخرین نفری که بهش شک می کنه منم
: باید برگردم
هارولد با نیشخند دستشو زیر سرش جک کرد
_ فکر کردم خوشحال میشی
: خوشحال؟؟ خودم برگردم بهتر از اینه که تو پسم بدی
_ پست نمیدم قراره بمونی
: چرت میگی بهت اعتماد ندارم
بازی جدید مارکوسِ مگه نه!؟
می خواد یک بهونه دیگه واسه اذیت کردنم پیدا کنه
هارولد : چرت نگو کیدو میدونی که اینجوری نیست
_ واسه چی نجاتم دادی!؟
: حوصلم سررفته بود
_ بدترش کردی
: چیو!؟_ همه چیو... مارکوس دیوونه میشه
بدتر میوفته به جونمهارولد دندوناشو روهم سابید
: دیر نشده می خوای برت گردونم!؟میگم تو خیابون پیدات کردم
دایان با درد خندید : می ترسی بفهمه اوردیم بیرون!؟
هارولد با تفریح حرفشو تایید کرد
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...