#PART_55

29 2 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

_ پاشو سنگینی....

هارولد با مکث کنار کشید
: زیاد تکون نخور زخمت باز می شه

دایان بلند نشد : مارکوس دنبالمه

_ هست مگه می شه نباشه به منم زنگ زد

گفتم ندیدمت آخرین نفری که بهش شک می کنه منم

: باید برگردم

هارولد با نیشخند دستش‌و زیر سرش جک کرد

_ فکر کردم خوشحال میشی

: خوشحال؟؟ خودم برگردم بهتر از اینه که تو پسم بدی

_ پست نمیدم قراره بمونی

: چرت میگی بهت اعتماد ندارم

بازی جدید مارکوسِ مگه نه!؟

می خواد یک بهونه دیگه واسه اذیت کردنم پیدا کنه

هارولد : چرت نگو کیدو میدونی که اینجوری نیست

_ واسه چی نجاتم دادی!؟

: حوصلم سررفته بود

_ بدترش کردی
: چی‌و!؟

_ همه چی‌و... مارکوس دیوونه میشه
بدتر میوفته به جونم

هارولد دندوناش‌و روهم سابید
: دیر نشده می خوای برت گردونم!؟

میگم تو خیابون پیدات کردم

دایان با درد خندید : می ترسی بفهمه اوردیم بیرون!؟

هارولد با تفریح حرفش‌و تایید کرد

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now