#PART_106

49 5 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

مست خواب بود که هارولد بلند شد

خواست نیم خیر شه که صداش بلند شد

_ بخواب تایم قرصها بیدارت می کنم

مقاومت نکرد

ماساژ حسابی گیج‌و مستِ خوابش کرده بود

چشماش‌و بست‌و عمیق تو دنیای خواب فرو رفت

•••••••••••

_ دایان...دایان بیدار شو
دایان

خسته و بی میل چشماش‌و باز کرد : هوم!؟

مارکوس : پاشو پدر کارت داره

پلک زد قلبش با سرعت کوبید

محکم سرجاش نشست : چی؟؟ کی؟؟

مارکوس شونه اشو گرفت : خوبی!؟
خواب می دیدی!؟؟

گیج سر تکون داد : خواب بود

چی گفتی!؟ پدر صدام کرده!؟؟

مارکوس : آره تو اتاق کارش منتظرته

پایین رفت خیس عرق بود
بدنش می سوخت

هیچ زخمی نداشت ولی می سوخت

خیلی گرمش بود

مارکوس نگران پیشونیش‌و‌ لمس کرد

_ تب داری مریض شدی
چقدر داغی دایان

داری تو تب می سوزی چرا خبرم نکردی!؟

هنوزم گیج میزد
از کنارش رد شد : می خواد کتکم بزنه!!!

صداش‌و نشنید اصلا جوابی نداد

تلو تلو خوران خودش‌و به اتاق پدرش رسوند

بزرگ ترین و بالاترین اتاق عمارت

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang