#PART_18

43 6 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

_ می خوای پلیس بکشی؟!؟

هارولد : کار دارم کیدو
تقلا نکن بزار سریع تر تمومش کنیم

مارکوس در هر صورت تورو شکار می کنه

حالا چه الان چه بعدا....

از کنار پلیسها رد شدن دایان بی اراده به آیینه بالا سرشون نگاه کرد

مردی که توی رستوران دیده بود دنبال شون میومد

شک نداشت هارولد فهمیده

: دنبالتن بهتره منو ول کنی جون‌تو دو دستی بچسبی

با پوزخند سر تکون داد

_ اشتباه نکن کیدو اونا دنبال توان

اونا؟؟؟ مگه چند نفر بودن

_ فکر کردی مارکوس فقط منو فرستاده برت گردونم؟؟؟

مثل یه طعمه آماده می مونی

اگه بگیرنت پول خوبی می تونن ازش بگیرن

ترسید... باید اعتراف می کرد بیشتر از قبل ترسید

هارولد نمی کشتش ولی اونا چرا

اگه دست شون بهش می رسید قطعا بلاهای بدتر از مرگ سرش میومد

قدماش سریع تر شدن
_ ترسیدی؟؟؟

دایان : نه از تو که بدتر نیستن....

_ مطمعنی!؟ می خوای دو روز دست شون بمونی ببینی کی بدتره؟؟؟

البته تو اینکه من بدترم شکی نیست

ولی داداش بزرگه زنده می خوادت

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ