#PART_29

41 2 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

دستاش‌و مشت کرد : چه کوفتی می خوای

هر چی بجز اون کثافت کاری که تو ذهنته

نمیذارم دیک کوفتی تو بکنی تو من فهمیدی؟!؟

هارولد با چشمهای باریک لباش‌و خیس کرد

_ تا پنج بار هر وقت خواستم باید ارضام کنی

حالا با دهنت سوراخت یا هر کوفت دیگه به خودت بستگی داره

دایان عصبی خندید : نظرت چیه بجا این کارا من بکنمت هوم؟؟؟

به نظر خیلی مشتاقی همش دربارش حرف میزنی

چند دیقه پیش یجور ارضا شدی اگه....

نگاه عجیب هارولد زبون شو بند اورد

حواسش نبود جلوی چه هیوولایی وایساده

واسه چند ثانیه فکر کرد مرد رو به روش مارکوسه

فکر کرد هارولدم مثل مارکوس فقط تو فکر سکسِ

ولی حالا که نگاهش‌و دید فهمید اشتباه کرده

هارولد آروم پلک زد : می گفتی....

آب دهنش‌و با صدا قورت داد و عقب رفت

_ قبول نمی کنم

: خوبه پس دهن کوفتی تو ببند

کونت‌و یک گوشه بزار و ساکت بمون تا استراحت کنم

دایان سرجاش وایساد : واقعا می خوای بهش بگی؟؟؟

_ واقعا می خوام بهش بگم

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now