#PART_121

44 5 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

سرش شکسته بود
کتش‌و دراورد و محکم روی زخمش فشرد

بلاخره بعد چند دقیقه صدای گلوله قطع شد

هیولا روی زمین زانو زده بود

بدنش یک دست خیس از ماده سیاه بود

دایان شوکه نفسش‌و تیز بیرون داد

_ فاک خونش سیاه

دست قوی و داغی گردنش‌و چنگ زد

نالش تو صدای خشن مرد گم شد

: زخمی شدی!؟؟

بهت زده چرخید
هفتا مرد مجهز با سرعت دور لوییس رو گرفتن

رویس : قرنطینه اش کنید
مطمعن شید آلوده نشده

هارولد خشن و عصبی بدنش‌و چک کرد

: با توام میگم زخمی نشدی!؟؟

صدای رویس از پشت سرش بلند شد

_ اون مشکلی نداره قربان می...
نگاه مرگبار هارولد خفش کرد

چشمهاش پر از خون شده بودن

به قدری ترسناک بود که دایان تعجبش‌و فراموش کردو ترسیده تو خودش جمع شد

یقه کتش‌و محکم تر تو مشت گرفت و سمت در رفت

رویس بهت زده سرجاش خشک شده بود

نفهمید کجا میرن
جرعت نداشت حرف بزنه

از کنار ساختمون‌های عجیب رد شدن

همه جا پر از آدمهای سیاه پوش بود

هارولد با سرعت وارد برج بلندی شد

نسبت به دیوار واقعا هیچی نبود

وارد آسانسور شیشه ای شدن

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon