#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
انگشتاش جلوتر رفتن
با زور جلو پریدن شو گرفت
دلش می خواست فرار کنه ولی نمی تونست
هارولد کام عمیقی از پیپ گرفت
دودشو تو صورت دایان خالی کرد
_ من از پسرا خوشم نمیاد بچه جون
مهم نیست چقد ساکش بزنی عمرا واست بلند نمی شه
حرفاش مثل باروت رو آتیش بودن
دایان با قدرت خودشو عقب کشید
: فاک حال مو بهم میزنیهارولد بدون اینکه لباس شو بپوشه خندید
_ اونی که برادرش می خواد بکنتش تویی نه من
حرومزاده اینجام در حال حاضر تویی نه من
پس حدس بزن اونی که حال بهم زنه کیه....
چشماش قرمز شدن : خفه شو
هارولد با لذت به صورت قرمزش خیره شد
_ اگه نمی خوای بشنوی یا باید خفم کنی یا گوشاتو بگیری
فکر کنم دومیو بیشتر دوس داری مگه نه؟؟؟
ولی نمی تونی انجامش بدی
حرف شددایان : سگ اجاره ای مارکوس بودن باعث نمی شه آدم خاصی بشی
شاید من یک حرومزاده باشم
ولی توام چیزی جز یک سگ نیستی....
هارولد بی حوصله پیپو کنار انداخت
: ساکت سرجات بتمرگ
مجبورم نکن بیام اونجا دهنتو با روشی که دوس نداری ببندمزبون شو گاز گرفت
منظورشو فهمید.....🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...