#PART_33

32 3 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

هنوز داغ بود : داری راه فرار نشونم میدی

منو رو هول داد سمتش : اینبارو باید برگردی

من هیچ وقت زیر حرفم نمیزنم

هیچکس نمی تونه از دستم فرار کنه

مخصوصا موجود ضعیفی مثل تو

پس آروم بمون انرژیت‌و بزار واسه وقتی رسیدی خونه

خانوادت عصبانی ان

تنبیه سختی در انتظارته پس باید قوی باشی...

پیش مارکوس بمون کمکت می کنه قوی شی

با ترس‌و و فرار کردن خودت‌و نابود می کنی

هرچقدر هم حرومزاده باشی باز یکی از خودشونی

مارکوس یک گرگ خون خواره ولی می تونم ببینم چقدر واسش مهمی

واسه همین هم عین سگ دنبالت له له میزنه

بزار بزرگت کنه بعد خودت تیکه پارش کن‌و جاش‌و بگیر

تنها راهی که می تونی از دستش نجات پیدا کنی همینه....

دایان عصبی خندید : راه پیشرفت نشونم نده عوضی

اگه برسم اون بالا بالاها اولین نفر خودت‌و تیکه پاره می کنم

هارولد با آرامش خندید
خوش خنده شده بود

لیوان آبجو رو برداشت
یه نفس نصفش‌و بالا رفت : بی صبرانه منتظر اون روزم

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now