#PART_43

58 7 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

دایان هیچ جوره حریفش نمی شد

لباسش پاره شد
تکون نخورد دستاش‌و به دیوار تکیه داد

مقاومت فایده نداشت فقط بدتر عصبانیش می کرد

_ صدات‌و نشونم
پیشونیش‌و به دیوار تکیه داد

: چندتا!؟
مارکوس چرم سنگین کمربندش‌و نوازش کرد

_ پنجاه تا
دستاش مشت شدن

: اونم همیشه همینقدر میزنه

مارکوس از عصبانیت و درد لرزید

_ پدر نیست پس اینبار خودم انجامش میدم

حالا میفهمم چرا مثل سگ کتکت میزد

باید تنبیه شی تا اروم بگیری

دایان چشماش‌و بست : بعدش چی!؟

_ بعدش!؟
: همیشه اون تا پای مرگ میبره و تو برمی گردونی

اینبار خودت میزنی
کی قراره درمونم کنه

مارکوس قسمت آهنیش‌و آماده کرد

: خودم انجامش میدم

فقط مثل همیشه باش سعی کن زنده بمونی

ضربه اول‌و که زد صدایی نشنید
بی رحم تر ضربه دوم‌و زد

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now