#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
سرجاش موند
بهش که رسیدن ضربه اول پخش زمینش کردکمرش بدتر از قبل تیر کشید
_ دختره باهاش نیست
بگو برگردن دنبالش بگردن
تا عموی حرومزادش نفهمیده باید پیداش کنیمدایان با درد نیم خیز شد
: فکر نکنم کشتن من کار درستی باشلگد محکم یکی شون روی زخمهای کمرش نشست
نفسش واسه چند ثانیه بند اومد
مطمعن بود همه اشون دوباره باز شدن
با درد روی زمین افتاد
مرد رو یک زانو بالای سرش نشست_ مثل اینکه عاشق دخترست
لباسارو تنش کرده مخفیش کرده
بعدم مارو کشونده اینجابدنش تو آتیش درد می سوخت
: فاک مارکوس زنده تون نمیذاره
مرد تیز شد : کی!؟
دایان خندید و دوباره نیم خیز شد
_ عجیبه منو نشناختید
تقریبا همه تو این شهر حرومزاده هانترارو می شناسناخمهای مرد توهم رفت
بلند شد : اسمت چیه!؟_ دایان هانتر
برادر مارکوس هانتربرادرم حتما تا الان فهمیده چی شده
به جای اینکه دنبال کشتن من باشید دنبال راه فرار باشید
مرد عصبی گردنشو چنگ زد
: یک تیرو دو نشون
اول توله اون روانیو می کشیمبعدم تورو با کلی پول عوض می کنیم
_ مارکوس تیکه تیکه اتون می کنه
🚬🍷
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...