#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
بیشتر خم شد
نرم چونه اشو میون دندونهای تیزش گرفتبا مکث دور شد
الان وقت تحریک شدن نبوداول باید با لیلی حرف میزد
•••••••••••
با احساس درد شدید توی شکمش از خواب پرید
خیس عرق نفس نفس میزد
شکمش تیر می کشید
زخمهای کمرش تازه خوب شده بودن
با درد شکمشو چنگ زد و ناله کرد
چرخید صورتشو توی بالشت فرو کرد
یکسری خاطرات گنگ داشت
هارولد پیداش کرد!؟
خواب ندیده بود!؟لعنتی پس چرا انقدر درد داشت!؟
تختو چنگ زدو خودشو بالا کشید
با سختی نشستخم شدنی دردش بیشتر می شد
صدای ارومی از بیرون میومد
صدای برخورد ظرف بود با کمک دیوار بیرون رفت
حدس اینکه خونه هارولده آسون بود
مرتیکه چندتا خونه داشت!؟!
تم قهوه ای سوخته همه چیو خاص کرده بود
با سختی خودشو به آشپزخونه رسوند
نگاهش به هارولد افتاد
حوله کوتاهی دور کمرش بسته بودو کنار گاز مشغول بود
: بشین غذا یکم دیگه آماده می شه
لعنتی پشت سرش هم چشم داشت
با زور خودشو روی صندلی انداخت
_ چه بلایی سرم اومده!؟
: یک زخم کوچیک تو شکمت داریولی نگران نباش زود خوب می شی
🚬🍷
ESTÁS LEYENDO
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...