#PART_90

19 2 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

خودت خواستی مال من شی

پس باهاش کنار بیا چون راه فراری نداری

دایان بهت زده به حرفاش گوش می داد

: چی داری میگی!؟ دیوونه شدی!؟

مال منی چیه!؟ باکره دیگه چه کوفتیه!؟

مگه دخترم باکرگیم مهم باش!؟

دیشب تموم شد
فقط یک سکس کوفتی جنون آمیز بود

هرچی بود تو دیشب موندو تموم....فاک

محکم شکمش‌و چنگ زد

لعنتی مگه چندبار آبش‌و توش خالی کرده بود!؟

چرا تموم نمی شد
سوراخش نبض میزد

پاهاش کامل خیس شده بودن

هارولد هربار می خواست ارضا شه عمیق تو سوراخش تلمبه میزد

دقیقا واسه دیدن این صحنه انجامش داده بود

زانوهاش می لرزیدن

نگاه هارولد روش سنگینی می کرد

چشمهاش غرق لذت بودن

لعنتی می تونست با دیدن این صحنه ارضا شه

دایان عصبی نگاهش کرد : میمردی خودت‌و توم خالی نکنی!؟

_ فاک کیدو بهتره سریع تر خودت‌و تمیز کنی

یکم دیگه اینجوری بمونی دوباره پُرِت می کنم

دایان با سختی خودش‌و تو دستشویی انداخت

از چشمهای قرمزش مشخص بود دروغ نمی گه

مرتیکه جنون سکس داشت

دیشب حتی یک ثانیه ام عقب نکشید

حتی مهلت نفس کشیدن هم بهش نداد

لباس‌و که‌ کنار زد چشمهاش گرد شدن

_ فااااک
بدنش یک دست پر از کبودی‌های ریزو درشت بود

🚬🍷

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now