#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
صدای تیراندازی شنیدم از در پشتی زدم بیرون
خونه دوربین نداره پس نمیفهمن چی شده
کسیم تو خونه ندیدم
فقط پیپو برداشتم و رفتم
جیسون کلافه موهاشو چنگ زد
: به چه دردت می خوره این بچه!؟
سر دایان رو سینش سنگینی می کرد
کلافه تکون خورد : رو مخمه
می خوام یکم حالشو بگیرم
_ اینجوری!؟ با فراری دادنش!؟
مطمعنی سعی نداری بهش حال بدی!؟
هارولد خندید و جیسون جوابشو گرفت
واسه چند دقیقه به آدم رو به روش شک کرد
شک کرد واقعا هارولده یا نه
مردی که می شناخت همچین کاری نمی کرد
سر تکون داد : اگه تو میگی پس همینه
°°°°°°°°°
دایان گیج از درد شدید کمرش بیدار شد
ناله کرد و کمرشو چنگ زد
دردش بیشتر شد
_ آروم کیدو تازه بستمششوکه چشماشو باز کرد با سرعت نشست
درد بدی تو بدنش پیچید
لرزید دردش خیلی زیاد بود
لعنتی به مارکوس فرستاد
هارولد رو به روش روی صندلی نشسته بوددود پیپ کل اتاقو مه آلود کرده بود
🚬🍷
@rosenovelsss
لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...