#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
با زور سرشو تو برد
جفت شون نفس نفس میزدنبلاخره بعد ده دقیقه آل-ت شو کامل تو سوراخ تنگش فرو کرد
دایان خسته و بی حال زیرش مونده بود
دستش از پشت دور گلوش حلقه شد
کشیدش بالا
دایان از پشت به سینه اش تکیه دادچشمهاش بسته بودن
بدنش بی جون شده بودهارولد بی وقفه گردن و شونه هاشو گاز می گرفت
شهوت مغزشو از کار انداخته بود
بهتر بود بگه بدن دایان مغزشو از کار انداخته بود
نیپلهاشو نیشگون گرفت
تکون محکمی خورد و صدای ناله اش بلند شد
_ اهههه فاک نکن درد دارههه اههه
دستاشو چنگ زد ولی بی جون تر از چیزی بود که بتونه جلوی هارولد و شهوت جنون وارشو بگیره
گلوشو گرفت و با قدرت تلمبه زد
دایان شوکه از لذت عمیقی که واسه اولین بار توی بدنش می پبچید تقلا کرد
نمی تونست هضمش کنه
سوراخش می سوخت
نیپلهاش می خاریدن هارولد جایی که نبایدو لمس می کرد
کارهایی می کرد که دایان قبلا تجربه نکرده بود
لذتی بهش می داد که اصلا نمی دونست وجود داره
نمی دونست همچین سکسی می تونه انقدر به اوج برسونتش
🚬🍷
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...