#PART_42

58 6 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

مارکوس کمربندش‌و باز کرد

: ولی ازش لذت بردی
از لمس من متنفری

ولی گذاشتی اون حرومی بکنتت

گذاشتی بهت لذت بده

گذاشتی ازت لذت ببره لذتی که فقط مال من بود

از جا پرید عقب رفت
: تو روانی اگه انجامش بدی واسه همیشه میرم

خندید : میری!؟ کجا!؟؟

پاتو از اینجا بذاری بیرون شکارت می کنن

دشمنام منتظرن تیکه پارت کنن

وایساد : پس هویتم‌و عوض کن بذار برم

منتظر بود شلوارش‌و در بیاره ولی بجاش کمربندو دور دستش پیچید

دایان با درد نگاهش کرد

_ میدونی ازش متنفرم مگه نه!؟
اون همیشه انجامش میده

مارکوس تردیدش‌و عقب زد

: دستات‌و به دیوار تکیه بده لباستم دربیار

_ پشیمون میشی

مارکوس خشن پشت گردنش‌و چنگ زد

کوبیدش به دیوار

دیوونگی و قدرتش به هارولد نمی رسید

ولی بازم یک هانتر لعنتی بود

جانشین بود
قوی ترین دنیای خودش بود

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora