#PART_84

17 2 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

دایان بی خبر دستش‌و دور گردن هارولد حلقه کرد

اولین بوسه اشون بود!؟!
شایدهم نبود

چیزی یادش نمیومد
هارولد گونه هاش‌و گرفت و بوسه اشونو عمیق تر کرد

لب‌های دایان شیرین بودن
نرم و شیرین

لعنتی حس اون لب‌ها دور آل-تش باید مثل بهشت باش

امروز نه ولی فردا حتما امتحانش می کنه

عمرا از همچین چیزی نمی گذره

حالا بهتر می فهمید چرا مارکوس واسه داشتن برادرش انقدر تقلا می کنه

حالا که فهمیده بود
حالا که طعمش‌و چشیده بود عمرا اجازه نمی داد کس دیگه ای طعمش‌و بچشه

حس مالکیتش نسبت به دایان خودشم متعجب کرد

معمولا واسش مهم نبود با کی سکس می کنه

تو ماشین پشت کلاب یا هرجای دیگه فقط ارضا می شد و‌ می رفت

حتی واسش مهم نبود لذت می برن یا نه

ولی با دایان همه کارهاش فرق داشتن

بدون اینکه بفهمه تموم مدت سعی داشت لذت ببره

و موفقم شد
دایان از لذت زیاد خودش‌و گم کرد

جواب بوسه اش‌و داد
همراهیش کرد

چندبار ارضا شد و فهمید نقطه حساس بدنش کجاست

فهمید تیزی دندونای هارولدو روی نیپلاش دوس داره

با اینکه حسش نکرده بود ولی می دونست دوسش داره

موهاش‌و چنگ زد

بوسه اشونو قطع کرد سر هارولدو هل داد پایین

🚬🍷

MY_DARK_HUNTER🥃❌Where stories live. Discover now