#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
دایان بی خبر دستشو دور گردن هارولد حلقه کرد
اولین بوسه اشون بود!؟!
شایدهم نبودچیزی یادش نمیومد
هارولد گونه هاشو گرفت و بوسه اشونو عمیق تر کردلبهای دایان شیرین بودن
نرم و شیرینلعنتی حس اون لبها دور آل-تش باید مثل بهشت باش
امروز نه ولی فردا حتما امتحانش می کنه
عمرا از همچین چیزی نمی گذره
حالا بهتر می فهمید چرا مارکوس واسه داشتن برادرش انقدر تقلا می کنه
حالا که فهمیده بود
حالا که طعمشو چشیده بود عمرا اجازه نمی داد کس دیگه ای طعمشو بچشهحس مالکیتش نسبت به دایان خودشم متعجب کرد
معمولا واسش مهم نبود با کی سکس می کنه
تو ماشین پشت کلاب یا هرجای دیگه فقط ارضا می شد و می رفت
حتی واسش مهم نبود لذت می برن یا نه
ولی با دایان همه کارهاش فرق داشتن
بدون اینکه بفهمه تموم مدت سعی داشت لذت ببره
و موفقم شد
دایان از لذت زیاد خودشو گم کردجواب بوسه اشو داد
همراهیش کردچندبار ارضا شد و فهمید نقطه حساس بدنش کجاست
فهمید تیزی دندونای هارولدو روی نیپلاش دوس داره
با اینکه حسش نکرده بود ولی می دونست دوسش داره
موهاشو چنگ زد
بوسه اشونو قطع کرد سر هارولدو هل داد پایین
🚬🍷
YOU ARE READING
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romanceاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...