#PART_21

68 7 0
                                    

#MY_DARK_HUNTER

🚬🍷

ناله نکرد نباید ضعف نشون می داد

سیگارو با خنده تو صورتش فوت کرد

: می خوام چندتا یادگاری خوشگل واسه مارکوس بفرستم

می تونیم رو بدنت بزاریم و خودت‌و بفرستیم

یا انگشتاتو قطع کنیم واسش بفرستیم
هوم؟! نظرت چیه؟؟

دایان عصبی خندید : می تونی دیک مو قطع کنی بخوریش حرومزاده

داغی سیگار سینه شو آتیش زد

لرزید ولی داد نکشید

تازه اولش بود نمی تونست انقدر زود کم بیاره

سیگار چهارم که رو سینش نشست آروم ناله کرد

_ خوبه می بینم تحمل دردت بالاست

به اندازه مارکوس نیستی ولی همینم خوبه

تقه محکمی به در خورد ولش کرد و دور شد

دندوناش‌و روهم قفل کرد

سینش خیلی می سوخت

لعنتی تا آخر عمر رو بدن کوفتیش می موند

لای درو باز کرد بله رو نگفته بود که در با قدرت تو صورتش خورد

صدای خفه گلوله تو اتاق پیچید

نفس زنون به هارولد خیره شد

آروم درو بست از کنار جنازه ها رد شد و سمتش رفت

پیپ‌و میون لباش گرفت : فاک بدن خوشگل تو به فاک دادی

دستاش‌و کشید : بازم کن

_ نچ نچ گفتم که اگه کت مو بندازی تنبهت می کنم

میدونی من گی نیستم از مردا اصلا خوشم نمیاد

ولی کنجکاوم چی داری که داداشت اینجوری دنبالت له له میزنه

دایان وحشت زده دستاش‌و کشید

: بازم کن حرومزاده روانی

دستت بهم بخوره مارکوس جنازت می کنه

خندید ولی چمشاش سرد و بی حالت بودن

_ قرار نیست دستم بهت بخوره
قراره دیک مو حس کنی

🚬🍷

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

MY_DARK_HUNTER🥃❌Donde viven las historias. Descúbrelo ahora